آخرین محتوا توسط parastoo

  1. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    رمان درحال ترجمه تعهد تاریک ناظر: @آتـریـسـا نام رمان: تعهد تاریک نام انگلیسی: Dark promise نام نویسنده:جولیا کرین و تالیا جگر ویراستار: @آیلـی ژانر:فانتری و رمانتیک ترجمه:پرستو خلاصه رمان خارجی تعهد تاریک: رایلی دختری است که دوستان عالی و خانواده دوست داشتنی دارد. او هر آنچه که بخواهد...
  2. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    مقدمه آزورا پنهان در لابه‌لای درختان ایستاده بود و دخترش را از دور تماشا می‌کرد همان‌گونه که او بارها این‌کار را در گذشته انجام داده بود. موهای طلائی دخترش زیر نور خورشید می‌درخشید و صدای خنده‌های او در نسیم می‌پیچید. او با عجله به سمت پایین پیاده رو جایی که ماشین منتظرش بود رفت. آزورا بسیار دور...
  3. P

    تولد فسقلی انجمن مبارکتون=|

    مبارک باشه جانم .به آرزوهای قشنگت برسی.:love::love::love:
  4. P

    بیلی آیلیش

    دوستان موزیک خارجی گوش میدید یا نه؟اگر گوش میدید نظرتون در مورد بیلی چیه؟واقعا با استعداد یا فقط بزرگش کردن؟من که دوستش دارم.
  5. P

    بیلی آیلیش

    :love:(y)
  6. P

    بیلی آیلیش

    اهنگ every thing i wanted هم گوش کنید خواب میبینه که میخواد از روی یه پل معروف بپره پایین و خودک*شی کنه توصیفات جالبی داره.بیلی معمولا خواب های عجیبی میبینه بعد ازش شعر میگه .معمولا شعرهاش تو خواب بهش الهام میشه .بعضی از منتقدها میگن زیادی بیلی بزرگ کردن ولی سبک به خصوص خودش داره و به نظرم جوایزی...
  7. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    فصل اول به انعکاس چهره خودم در آیینه خیره شدم. ماه گرفتگی مادرزادی ام به شکل یک ستاره است و در نزدیک گوشه ی چشم راستم قرار دارد بر روی آن کرم پودر بیشتری مالیدم، بی فایده بود. وقتی به مقدار کمی از کرم پودر استفاده می‌کردم به نظر می‌رسید که پوشش آن بی اثر می‌شود. - نشان مادرزادی لعنتی! من گاهی...
  8. P

    *~*خاطرات ترسناک کاربران*~*

    با دوستان رفتیم مشهد قرار بود یه مدت تو یه حسینیه باشیم رفتیم تو حیاط که بریم دستشویی یه قبر تو حیاط بود و مثل اینکه قبر کسی بود که مسجد وقف کرده .خلاصه هر وقت به عکس اقای شهلا خدا بیامرز نگاه میکردیم لبخند میزد گاهی هم از کارهای تینجری ما عصبانی میشد اخم میکرد .و همه میترسیدن .
  9. P

    *~*خاطرات ترسناک کاربران*~*

    اره راست میگی اصلا یادم بهش نبود .ترسناک ترین خاطرمون همین بود که میگی .تا صبح خوابمون نبرد از ترس.
  10. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    قرار بود که یک روز جذاب از فروردین در انتظارمان باشد و ما احتمالاٌ بعد آن باید دوش می گرفتیم و اما هم اکنون خورشید با شکوه و در ارتفاع می درخشد. هوا خنک است اما رو به گرما می رود. من می توانستم بوی گل های پیچ امین الدولهِ حیاط خلوت را که در نسیم پیچیده بود حس کنم. سیِرا در خودرو مشکی کروک خود در...
  11. P

    همگانی داری به چه آهنگی گوش میدی ؟

    جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم مو به مو دارم سخن ها نکته ها از انجمن ها بشنو ای سنگ بیابان بشنوید ای باد و باران با شما همرازم اکنون با شما دمسازم اکنون شمع خود سوزی چو من در میان انجمن گاهی اگر آهی کشد دل ها بسوزد گاهی اگر آهی کشد دل ها بسوزد یه اهنگ...
  12. P

    اتمام یافته ترجمه رمان تعهد تاریک |پرستو کاربرانجمن کافه نویسندگان

    بند کوله پشتی ام را تنظیم کردم و سیِرا نیز به من ملحق شد.سپس ما از تپه مقابل مدرسه بالا رفتیم. چشمان آدام بسته بود و سرش را به ساختمان آجری قرمز تکیه داده بود. او متوجه حضور ما نشد. بنابرین پایش را لگد کردم! چشمان سبزش را باز کرد و لبخند ملیحی زد. - سلام رایلی زیبا. صدایش گیرا و صاف بود.هندوزفری...
عقب
بالا پایین