صفحه اصلی
تالارها
نوشتههای جدید
ویترین موضوعات
جستجو در تالارها
ویترین آثار
آخرین بررسی ها
جستجو در منابع
جدیدترینها
موضوعات ویژه
نوشتههای جدید
منابع جدید
آخرین فعالیت
وبلاگ ها
اعتبار
معاملات
سکه: 0
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
ثبتنام
فهرست
نصب برنامه
نصب
گزینههای بیشتر
تماس با ما
بستن منو
به کافه نویسندگان خوش آمدید
با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با ما باشید
ثبتنام
ورود
صفحه اصلی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
آخرین فعالیت (SINA)
Ads
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅
(SINA)
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
کلید رو توی قفل چرخوندم و وارد خونه شدم. هنوز در کامل بسته نشده بود که عطر آشنای زرشکپلو با مرغ، با قدرت مشت توی صورتم زد. چیزی بین...
8/5/25
(SINA)
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
نمیدونم چند دقیقه تو افکارم گیر کرده بودم که مچ دستم با شدت کشیده شد و صدای عصبی و گرفتهی آرین توی گوشم پیچید: – حواست کجاست؟ سه بار...
8/5/25
(SINA)
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
نفسِ گرمش رو روی گونههام حس میکردم. دستهاش دو طرفم، محکم مثل یه دیوار بود و تنش فاصلهای با من نداشت. نگاهش تو چشمهام قفل شده بود،...
8/5/25
(SINA)
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
آرین یههو نوتلا به دست به سمت من برگشت، تو سبد خرید من گذاشت. اون فاصلهی چند ثانیهای… فکر کنم کل روح و روانم رو توی یک دنیای...
8/5/25
(SINA)
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
بوی وانیل و پودر کاکائو فضای فروشگاه رو پر کرده بود. همون دم در، انگار یه لحاف شیرین دور دلم پیچیده شد. سبد خرید رو برداشتم و بدون...
8/5/25
(SINA)
به
shahanchidan نوشته
در موضوع
در حال تایپ
مجموعه اشعار روشن بین شعر نوری | شاهان چیدان راوی نور
با
Like
واکنش نشان داد.
مشتی از خاکم، در هر مشت، هزار ذره باشد مشت که باز شد، هزار ذره از هم ریخت در مشت، هیچ یافتم... قسمتِ خاک، آن بود که بر خاک رفت هر هزار...
8/5/25
(SINA)
به
shahanchidan نوشته
در موضوع
در حال تایپ
مجموعه اشعار روشن بین شعر نوری | شاهان چیدان راوی نور
با
Like
واکنش نشان داد.
گر آبرو داری نزد کسی، آن را بریز تا بی کسی بگذار بی آبرو شوی، اینجاست با هو همراه شوی تا هستند همه در پیش تو، منیت هست و نفس در...
8/5/25
(SINA)
به
shahanchidan نوشته
در موضوع
در حال تایپ
مجموعه اشعار روشن بین شعر نوری | شاهان چیدان راوی نور
با
Like
واکنش نشان داد.
شاهان! تو چه نوری روشن کن، پانزدهقامت خود؟ تعبیرِ عدد پانزده، “یک” خدا و “پنج” پنجهی خود. سالها سوختی از درون، با درد، به بیرون...
8/5/25
(SINA)
به
zhina نوشته
در موضوع
اطلاعیه
[تاپیک جامع درخواست و دریافت مدال]
با
Like
واکنش نشان داد.
دوستان عزیز مدال هایی از جمله وفاداری، پشتکارها، همیشگی و تمامی مدال هایی که در شرایط آن (به تشخیص مدیر کل و اجرایی)ذکر شده را نمی...
8/5/25
(SINA)
به
Leila Moradii نوشته
در موضوع
درحال پیشرفت
[رمان زخمهی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان»
با
Like
واکنش نشان داد.
زن بیچاره، همان جا بین میزها خشکش زد. - خدا مرگم بده! ندو با اون کفشها، الان میافتی. ریز خندید و مسیر تنگ باقیمانده را طی کرد. محکم...
8/5/25
(SINA)
به
Leila Moradii نوشته
در موضوع
درحال پیشرفت
[رمان زخمهی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان»
با
Like
واکنش نشان داد.
*** برای بار هزارم به ساعت روی دیوار نگاه کرد. عقربهها میگذشتند و هوا رو به تاریکی میرفت. پایش را عصبی تکان داد. از تلویزیون سریال...
8/5/25
(SINA)
به
Leila Moradii نوشته
در موضوع
درحال پیشرفت
[رمان زخمهی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان»
با
Like
واکنش نشان داد.
دلگیر به طرفش چرخید. چشمان سرخ و رگ ورم کرده پیشانیاش، نشان میداد که هنوز عصبانیتش فروکش نکرده است. - من کی پام لغزیده که به گناه...
8/5/25
(SINA)
به
Leila Moradii نوشته
در موضوع
درحال پیشرفت
[رمان زخمهی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان»
با
Like
واکنش نشان داد.
موهایش از بس که در این چند روز شانه نخورده بود پف و وز وزی شده بود. به سختی، اول با روغن مو گرههایش را باز کرد و بعد شانهشان زد...
8/5/25
(SINA)
به
ashkan _dhqany22 نوشته
در موضوع
در حال تایپ
داستان کوتاه عجایب خلقت و شگفتی وحشت| اشکان دهقانی
با
Like
واکنش نشان داد.
پارت 5 کم کم به آهستگی پلک های شکارچی در حال گشوده شدن بود . با گشوده شدن پلک هایش او محیط را تیره و تار میدید. اینکه دقیقا او در کجا...
8/5/25
(SINA)
به
HADIS.HPF نوشته
در موضوع
در حال تایپ
رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf
با
Like
واکنش نشان داد.
در حالی که هنوز دستهام رو رها نکرده بود، با صدایی کمی پایینتر از همیشه گفت: - چرا همیشه همینجوری فرار میکنی؟ هنوز فاصلهام باهاش...
8/5/25
صفحه اصلی
این سایت از کوکی ها استفاده می کند. با ادامه استفاده از این سایت، شما با استفاده ما از کوکی ها موافقت می کنید.
تایید
ادامه مطلب…
بالا