آخرین فعالیت (SINA)

  • (SINA)
    (SINA) به موضوع شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری پاسخ داده‌است.
    شاید رویِ زمین عشقی نباشد جز آنچه که ما آن‌ را تَخَیُّل می کنیم. که روزیِ خواهیم داشت آن‌ را و به آن دست یابیم. توقف نکن_ به...
  • (SINA)
    (SINA) به موضوع شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری پاسخ داده‌است.
    اگر از اعماقِ پرسش‌ها و ابعادِ خویشتن بیرون شوم اگر از حوادث و کلمات و دقایق عبور کنم شاید به کومه‌هایِ بوسه و کتیبه‌هایِ عریانی، یا به...
  • (SINA)
    (SINA) به موضوع شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری پاسخ داده‌است.
    گفتمت: بیدار شو آب را طفلی دیدم باد و سنگ‌ها می‌رانْد و نیز گفتم: زیر آب و ثمره‌ها، زیرِ پوست گندم، وسوسه‌یی‌ست رؤیای آن دارد تا سرودی...
  • (SINA)
    (SINA) به موضوع شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری پاسخ داده‌است.
    یکی ماه عاشق و خبره در خواب، حتا بر ران‌های مورچه‌یی. آیا خواهم ماند در ستیز، با چشمه‌ی زمزم؟ از کجا می‌آید اندوه‌ات ای یارِ بی‌غش؟...
  • (SINA)
    کافی‌ست که از در درآیی با گیسوان بسته‌ات تا قلبم را به لرزه در آوری تا دوباره متولد شوم و خود را بازشناسم دنیایی لبریز از سرود السا عشق...
  • (SINA)
    دستانت را به من بده، بخاطر دلواپسی دستانت را به من بده که بس رویا دیده‌ام بس رویا دیده‌‏ام در تنهایی خویش دستانت را به من بده برای...
  • (SINA)
    از نو گل سرخی می آفرینم برای تو گل سرخی وصف ناشدنی برای تو دست کم این چند کلمه ترتیب مشخص نمازش را حفظ می کنند آن گل سرخی را که تنها...
  • (SINA)
    شبم جز غیاب تو نیست زخم‏ هایم جز از پیشم رفتن‏ هایت جز تو چیزی آنِ من نیست بی تو همه چیز دروغ است بی‏ تو همه حالم خراب است زنده ‏ام در...
  • (SINA)
    عشق شاد وجود ندارد آدمی زاده را نصیبی نیست نه از توانش ، نه از ناتوانی ، و نه از دل و چون می پندارد که بازو می گشاید سایه اش سایه ی یک...
  • (SINA)
    چشمان‌ تو چنان‌ ژرف‌ است‌ که‌ چون‌ خم‌ می شوم‌ از آن‌ بنوشم‌ همه‌ی خورشیدها را می بینم‌ که‌ آمده‌اند خود را در آن‌ بنگرند همه‌ی نومیدان‌...
  • (SINA)
    چشمانی که یکدیگر را در گوشه ی بازاری تلاقی می‌کنند این چشمان درشت غریب چه رویایی به سر دارند آه پاریس به خود می‌لرزد پس از بارانی که در...
  • (SINA)
    تو مرا پیدا کردی مانند سنگریزه‌ای که آن را در ساحل جمع کنند همانند چیزی غریب و گم‌شده که کس کاربرد آن را نداند همانند خزه‌ای نشسته بر...
  • (SINA)
    چه می‌دانی تو از ساده‌ترین چیزها روزها خورشیدهایی بزک شده‌اند که شبانه خوابِ سرخ گل‌ها را می‌بینند و همه‌ی آتش‌ها چون دود به آسمان...
  • (SINA)
    الزا، دلِ من! از این بیش بی‌تابی سزاوار نیست. آرام، آرام دلِ من، آرام‌تر! تو باید دردهای بزرگ‌تری را تحمل کنی اشک‌هایت را در پشت چشمانِ...
  • (SINA)
    در کنار هم خواهیم آرمید خواه یک‌شنبه باشد، یا دوشنبه شب باشد یا بام‌داد، نیمه‌شب یا نیم‌روز دل‌داده‌گی، مثل همه‌ی دل‌داده‌گی‌هاست این را...
عقب
بالا پایین