راس ساعت هفت بیدار شد. قبل از هر چیز زنگ هشدار را خاموش کرد تا نشان دهد نمیخواهد بیدارم کند. ملافه را با دست راست کنار زد. دقیقا سه ثانیه درنگ کرد تا هوشیار شود. بعد بلند شد و با پاهایی که تنها من میتوانستم بفهمم کمی بیشتر از قبل روی زمین میکشد به سمت آشپزخانه رفت. کتری را روی گاز گذاشت و به...