به نام نویسنده کتابٌ مبین
نقد اولیه داستان کوتاه طلای نیمه شب
اثر @سارا مرتضوی 
منتقد: zeynabgol 
 
ارکان اولیه
1.عنوان داستان
عنوان داستان به شکل مطلوبی با پیرنگ و ایده اصلی داستان متناسب است و فضای کلی داستان را منتقل میکند.
2.ژانر های انتخابی
ژانر معمایی انتخاب درستی برای این داستان است.
3
.خلاصه داستان
خلاصه شیوا، گویا و مشوق است. برای یک خلاصه ساده به نظر من، شاید کمی طولانی باشد. دو بند آخر خلاصه میتوانند حذف شوند و هیچ اتفاقی هم برای مفهوم نمیافتد.
4.مقدمه داستان
داستان مقدمه ندارد. مقدمه برای آثار انجمن اجباریست، لذا در اولین فرصت مقدمه اضافه کنید.
5.جلد داستان
جلد تصویر خود سارا در بارانی از طلاست؛ با عنوان و محتوا به خوبی ارتباط دارد.
ارکان  میانی
1.آغاز داستان
از ابتدا تا زمانی که سارا به رسیدن این پول و نظم آن اعتماد میکند(نصب برنامه موبایلی کیف پول) آغار داستان محسوب میشود. پارت اول، یک آغاز طوفانی و شوکهکننده است که ماهرانه مخاطب را در قلب داستان سارا قرار میدهد. هدف داستان طلای نیمه شب از اول مشخص است: قرار دادن مخاطب در شرایط سارا و وادار کردنش به انتخاب و ماجراجویی. هدفی که «طلای نیمهشب » به خوبی از پس آن برمیآید.
در پارت های آغازین، شک و ناباوری سارا همچنان که در اعمالش مشخص است، در ذهن مخاطب نیز وجود دارد و اعتماد به این پول(حالا از هرکجا که واریز میشود) همزمان با سارا در ذهن مخاطب نیز به وجود میآید. آغاز داستان قوی، قلابدار و گیراست.
2.میانه داستان
تمرکز میانه داستان، از نظر بنده، بیشتر روی تحول روانی سارا و روابط اوست. سارا خانهها و ماشینهای متعددی میخرد، رویاهایی را به حقیقت تبدیل میکند که خودش یادش رفته بود آرزویشان را دارد. کارهای عجیب،افراطی و ناگهانیاش را با جمله «من همیشه آرزو داشتم این کار رو بکنم» توجیه میکند. روابطش با همسرش به هم میریزد، در نقش خرج کردن این پول به آدم دیگری تبدیل میشود که آرامش ندارد و خودش را با پولش تعریف کرده. سارا به گفته خودش، در حال حقیقت بخشیدن به رویاها و آرزوهایش است اما در تب و تاب خرج کردن این پول هنگفت، بزرگترین بخش یک رویا یعنی لذت و آرامش را از یاد برده است.
همزمان با این تغییر در سارا، همسرش محمد که مردی قانع و آرام است، نه تنها روابط عجیبی با او پیدا میکند و از سارا دور میشود، بلکه سارا به او به خاطر رویاهای متفاوتش به دیده تحقیر مینگرد و محبت زن و شوهری بینشان دود میشود.
در این حال، سارا کم کم خودش را دست بالا میگیرد و دیگر حتی به خانمی که برایشان غذا میپزد به چشم دوست نگاه نمیکند، بلکه فقط به او دستور میدهد و خودش را به خاطر ماموریت خرج کردن پول، مهمتر و پرمشغله تر میداند.
داستان با تمرکز روی روابط انسانی، ایده جالب و تاحدودی سوررئال، و روند هیجان انگیز و غیرتکراری، میانه قدرتمندی خلق میکند که مخاطب را زنجیر کرده، پای داستان نگه میدارد.
تنها خطری که ممکن است طلای نیمهشب را تهدید کند، تکرار روند دائمی واریز پول و خرید است؛ که در پارت های اخیر بالاخره مشکلی که منتظرش بودیم، دیدیم: سارا در خرج کردن پول به مشکل میخورد. این یک نقطه عطف دقیق و مهم در داستان است که به شخصه منتظرم ببینم به کجا میرسد.
3
.پایان داستان
داستان هنوز به پایان نرسیده است، اما لازم است بگویم پایان خوب برای چنین داستانی از نان شب واجب تر است! یه ماجرای خوب باید با مفهوم عمیقی به پایان برسد وگرنه ایدهاش هدر میرود.
4.شخصیتپردازی
با توجه به اینکه تمرکز پیرنگ داستان روی شخصیتهاست، و تعداد آنها نیز به طرز هوشمندانهای کم است، شخصیت پردازی از نقاط قوت این داستان به شمار میرود.
سارا زنی معمولی است که در تب طمع و پول بادآورده گرفتار میشود، و همزمان که میخواهد رویاهای خودش را به حقیقت وصل کند، از زندگی سابقش، خانه کوچکش و همسرش دل نمیکند. او همسر و بچهای که از زندگی قبلیاش دارد را در زندگی فعلی میخواهد و آنها رو دور نمیاندازد. این حقیقت، سارا را از «تازه به دوران رسیده» کلیشهای، به زنی ملموس بدل میکند که همدردی و تفکر مخاطب را برمیانگیزد.
محمد، به عنوان نقش اول مرد داستان، مردی قانع و آرام است که همسر و بچه و زندگیاش را دوست دارد. محمد هم رویاهایی دارد اما جای این رویاها را با چیزهای دیگری در زندگیاش پر کرده. همچنان که رویاهای فراموش شده اش را به دست میآورد(ماشین، مغازه) در ترس از دست دادن چیزهایی که جایگزینشان کرده بود، و عاشقشان بود، به خود میلرزد. محمد شخصیتی عمیق است که به عنوان وجدان داستان عمل میکند و در میان تب تند و شور سارا، نقش مرکز ثقلی را ایفا میکند که دائم میپرسد: ما اصلا به این تشریفات نیازی داریم؟
بقیه شخصیتها تک بعدی هستند. ضمن روابطشان با سارا تعریف میشوند و به همان سرعت که از چشم سارا میافتند، از داستان هم حذف میشوند. این یه هیچ وجه یک نقطه ضعف نیست! چرا که داستان از دید سارا میگذرد و بیرحمی ناشی از هیجان سارا را به درستی به نمایش میگذارد.
5.توصیفات
نقطه ضعف «طلای نیمه شب» در همین بخش است. توصیفات خانهها و خریدها تقریبا کامل اند، اما لباسها، چهرهها و حالات افراد رها میشوند. این کار تا حدودی حرفهای است، به نشانه اینکه سارا فقط به آنچه میخرد توجه دارد، اما یک حد پایه از همه انواع توصیف لازم است تا مخاطبی که معناگرا نیست هم در داستان بماند.
ارکان پایانی
1.ایده
ایده ناب، تازه و بکر است و تا اینجای داستان ، نویسنده به خوبی از پس آن برآمده.
2.توصیه منتقد
توصیه میکنم روی توصیفات داستان کار کنید و حتما روی پایان بندی وقت بگذارید. آغاز و میانه داستان شما به یاد ماندنی است، آن را با یک پایان خوب در ذهن مخاطب حک کنید.
مقدمه هم حتما اضافه کنید. شاید خلاصه بتواند دو تکه شود و مقدمه را هم تشکیل دهد، اما نیازی نیست.
3.سخن منتقد
به خواندن طلای نیمه شب ادامه میدهم و از ایده و قلم طلایی شما لذت میبرم. موفق و پایدار باشید.
به امید مطالعه آثار گرانبهای بیشتر از شما، 
Zeynabgol.