کمال گرایی از جایی شروع میشه که اونچه هستیم پذیرفته شده نیست و یک بهتری وجود داره که باید بهش برسیم.
یک جلوه ویژه ای از ما که من رو پذیرفته شده تر می کرد.
مسیر رسیدن به این من بهتر انتهایی نداره و ما هرگز قرار نیست از خودمون راضی باشیم. پس بهتره که خودمون رو خسته نکنیم و اصلا کاری رو شروع نکنیم. و این شروع کمالگرایی هست.
اگر این پذیرش در سال هایی که کودک بودیم از طریق والد و مراقب امنی گرفته می شد، اونچه در ذهن ما حک می شد این بود که همینطور که هستم خوبه، میتونم برای قدم بعدی تلاش کنم ولی لازم نیست از اونچه هستم منزجر باشم.
مراقب باشیم به بچه ها چه پیام هایی می دیم، گاهی ساده تر از اونچه فکر می کنیم اونها رو یک کمال گرا بار میاریم.
قدم اول برای رهایی از تله کمال گرایی، پذیرش خود همین لحظه مون هست.