-
-
سونی به موضوع اختصاصی دفتر تمرین کارگاه آموزش طراحی پاسخ دادهاست. -
-
سونی به زهرا سلطانزاده نوشته در موضوع در حال تایپ رمان مه، خانهی خاطرهها | زهرا سلطانزاده با
Like واکنش نشان داد.
باد هنوز بوی نمک را با خودش میآورد، اما در لایهی زیرینش چیزی تازه حس میشد؛ بوی فلزِ خیس، بوی بارانِ نیامده، بویی از تغییر. ویکتور از... -
سونی به زهرا سلطانزاده نوشته در موضوع در حال تایپ رمان مه، خانهی خاطرهها | زهرا سلطانزاده با Like واکنش نشان داد.
ویکتور در میان جمعیت قدم میزد، اما صدای گامهای خودش را واضحتر از همه میشنید. شهر زنده بود، اما برای او هر صدا مثل پژواکی از درون...
-
سونی به زهرا سلطانزاده نوشته در موضوع در حال تایپ رمان مه، خانهی خاطرهها | زهرا سلطانزاده با Like واکنش نشان داد.
ویکتور در امتداد خیابان قدم میزد. نور از لابهلای شاخههای درختان میتابید، سایهها روی سنگفرش میلغزیدند و با هر حرکتِ نسیم، طرح...
-
سونی به هویار نوشته در موضوع در حال تایپ رمان مالکزاد (جلد دوم یاسکا) | میم. هویار با Like واکنش نشان داد.
فصل اول ابراز قدرت با عصای سیاه سادهاش مقابل نردههای ایوان ایستاده بود. هوای ابری کمکم میخواست ببارد. فرزندان سخت مشغول تمرینات...
-
سونی به هویار نوشته در موضوع در حال تایپ رمان مالکزاد (جلد دوم یاسکا) | میم. هویار با Like واکنش نشان داد.
مقدمه: میان جدال خون و قدرت، یک فرزند از تبار رهبر فدای نام و نشان میشود. عشق به یغما رفته و قانون تک به تک آنها را به افسار میکشد...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
قطار پیش میرفت و دو طرف ما پر از اسکلت و مترسکهای ترسناک بود. تقریبا ۵ دقیقهای بود که توی تونل بودیم که متوجه شده به واگن جلو چند...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
شهربازی جای مخوفی بود، در از بازیهای ترسناک که اصلا بدرد نمیخورد و هر کس تیپ و قیافهی عجیبی داشت، به نظرم منم جزو عجیبها بودم، تیپ...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
به صدای ریز و جیغجیغو که اصلا به اون سبیلها و عینک مربعی دور مشکیش نمیومد. همون موقع به خودم گفتم این بابا کنسله. با همون صدای رو...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
جوابی نداد سرشو خجالت زده پایین داده بود. همینطور که سرش پایین بود گفت: -اینجا به شهربازی داره میخواین بریم؟ از ذوق بدون فکر آره ای...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
با اکراه آماده شدم، به چارقد بلند و بدقواره عهد قجری با یه کلیپس زیرش و یه چادر گلگلی با زمینه مشکی، وقتی در اتاق رو باز کردم هیچکس...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
شماره اتاق ما ۲۰۲ هست و ما در طبقه سوم اتاق داریم، من و والدینم و خواهر و برادر کوچکترم. این ایده شوهر دادن من نمیدونم کی به ذهن مامان...
-
سونی به سارا مرتضوی نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
همه جا با دیوارکوب های زرد روشن شده، آسانسور بیش از حد بزرگه مثل آسانسور بیمارستانهاست که یه تختتوش جا میشه، مدام طبقهها رو زیر و رو...
-
سونی به malihe نوشته در موضوع در حال تایپ داستان کوتاه خواستگارِ مرموز در هتل | سارا مرتضوی با Like واکنش نشان داد.
◆◇◆◇◆ نویسندهی گرامی، ضمن خوشآمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار اثرتان؛ لطفاً پیش از ایجاد تاپیک داستان خود،...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
4412
آخرین بازدیدکنندگان
- 4,412 بازدیدهای نمایه
