سکوتی سنگین فضای جنگل را دربرگرفته بود که ناگهان صدای علیرضا آن را شکست.
- قاتل خیلی انگیزه ها(انگیزهها) میتونه(میتونه) داشته باشه . شاید واهمهای نسبت به پیدا کردنش نداره و صرفا....
ناگهان سخنش را ناتمام گذاشت. نگاهش به همان مردی افتاد که چندین(چند بهتره) لحظه پیش با کیوان گفتوگو میکرد.
- صحبتت با مرده چی بود؟
- اطلاعات خاصی نداره .(نقطه بچسبد به جمله قبل از خود) فقط گفته برای گردش توی جنگل اومده بوده که یهو با این صحنه رو به رو شده. از قیافه ی(نیمفاصله) ترسیده و یخ زده اش(نیمفاصله) هم میشه گفت که دروغ تو کارش نیست.
- یکم دست انداختن بد نیست.
- وای ،(ویرگول بچسبد به جمله قبل از خود) علیرضا!
صدای کیوان، چونان غرزنان از پشت سر به گوش علیرضا رسید. اما پروندهای به این مبهمی به او محول شده بود. میبایست با تمام وجود، هر آنچه به ذهنش خطور میکرد را میآزمود.
- هی پسر؟
دستانش را در جیبهایش فروبرد و با ژستی که حتی در مقام یک کارآگاه نیز هرگز از خود نشان نداده بود، در برابر جوان ایستاد.
- چیا دیدی؟
- میشه بگید ....
- کارآگاه علیرضا فرهمند هستم . بریم سر اصل مطلب؟
- من برای همکارتون هم توضیح دادم.
چشمان و دستان (چشمها و دستهای) لرزان پسر را میدید. اما بیاعتنا لبخندی بر لبانش نقش بست.
- چی میشه حالا به منم توضیح بدی؟
پسر در حالی که آب دهانش را قورت میداد، نگاهش را به علیرضا دوخت.
- من گفتم ،(ویرگول بچسبد به جمله قبل از خود) بازم میگم. خیر سرم امروز برای گردش اومده بودم، وقتی به اینجا رسیدم میخواستم (میخواستم) رد بشم. اما لحظه ای که داشتم عکس میگرفتم(میگرفتم)، چشمم به اون زن آویزون افتاد و ....
ناگهان دستانش (دستهایش) را بر دهان گذاشت و به سوی بوتهها خم شد. علیرضا که هنوز در همان حالت ایستاده بود، آرام گفت:
- خب حالا ،(نقطه ویرگول بچسبد به جمله قبل از خود) یه جنازه که این حرفا رو نداره. شکوهی؟
- بله قربان؟
- یه بطری آب برای پسرمون بیار . حالش خوش نیست .
پسر در حالی که دستانش (دستهایش) را بر شکم گرفته بود، پشت سر هم نفسهای آرام بیرون میداد.
- اسمت چیه پسر؟
- پوریا .(نقطه نباید بذارید)
- آقا پوریا ،(نقطه ویرگول بچسبد به جمله قبل از خود) خبریه؟
- نه به خدا ،(نقطه ویرگول بچسبد به جمله قبل از خود) یه لحظه یاد اون جنازه افتادم و بالا آوردم.
- باشه. (نقطه ویرگول) سعی کن خودتو جمع کنی. داشتی میگفتی (میگفتی)....
- همین دیگه ،(نقطه ویرگول بچسبد به جمله قبل از خود) دیدم و فوراً با ۱۱۰ تماس گرفتم .
-----------------------------
مهرسای عزیز چند تا نکته کوچیک:
علائم نگارشی مثل نقطه و ویرگول و نقطه ویرگول و ... در هنگام استفاده به کلمه قبل میچسبند و از کلمه بعدی فاصله دارند.
تک کلمه ها چه فعل و چه غیر فعل انتهاش هیچی نداره در دیالوگ
چشمان و دستان میشه چشمها و دستهای - با ها جمع بسته میشوند.
با قدرت ادامه بده دختر خوب
موفق باشی و پیروز