نتایح جستجو

  1. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان هرشب، بی نام | گروه اول مسابقه

    به خاطر گل‌هایی که آب داده بودم، بوی خفه و نم‌زده‌ی خانه باز توی بینی‌ام موج زد. سمت یخچال رفتم. درب یخچال را باز کردم؛ چراغ ضعیفی روشن شد و سرمای کمی توی هوا پخش شد. دنبال چیزی می‌گشتم که شام درست کنم. ولی تخم‌مرغی نبود. فقط چند تا نون کپک‌زده که توی پلاستیک پوسیده شده بودند. نفس عمیقی کشیدم،...
  2. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان هرشب، بی نام | گروه اول مسابقه

    بعد از برگشتن، در آپارتمان لعنتی را که باز کردم، بوی ماندگی ته دیگ سوخته و چوب خیس خورده تو صورتم خورد. در را که بستم، صدای بسته شدنش درون سکوت غم‌زده‌ی خونه پیچید. هوا دم‌کرده بود. کولر هنوز روی تایمر خاموش مانده بود و پرده‌های سنگین اتاق، نور ماه را گرفته بودند. مانتوم را روی مبل انداختم، به...
  3. HADIS.HPF

    گالری عکس گالری عکس آسمان دفتر کار من✈️| hadis hpf

    رستوران‌های ژاپنی برای انتخاب راحت مشتری‌ها ماکت غذا رو اینجوری به نمایش میذارن حدودا پرسی ۵۰۰ تومن به بالا به پول ما میشه😅
  4. HADIS.HPF

    چالش [تمرین نویسندگی]9️⃣

    -می‌دونی غمگین‌تر از تنهایی چیه؟ - اینکه هنوز کنارت نشسته، ولی توی چشم‌هاش دیگه خبری از خونه نیست. فقط یه آشناست، توی خونه‌ای که غریبه شده… آره… این از تنهایی دردناک‌تره! چون آدم از تنهایی انتظار نداره، اما از “بودن کسی” چرا؟
  5. HADIS.HPF

    همگانی رنگ مورد علاقه‌ت رو بگو تا بگم چه شخصیتی داری!

    رنگ آبی شما به دنبال معنای حقیقی زندگی هستید. شما می خواهید در هر کاری منحصر به فرد باشید. شما برای روابطتان ارزش قائل هستید. از پرورش گیاهان و نگهداری از حیوانات لذت می برید. بدنبال روابط رمانتیک هستید. احساسی تصمیم می گیرید. شما می خواهید دیگران شما را درک کنند و از شما قدردانی کنند. در شغلتان...
  6. HADIS.HPF

    در حال تایپ فن فیکیشن‌ راکوئیرن| فاطمه.ع‌

    ‌ نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ وانشات، قوانین تایپ وانشات را مطالعه فرمایید: قوانین تایپ وانشات | کلیک کنید برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ وانشات، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ ]...
  7. HADIS.HPF

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅

    با درخواست شما موافقت شد ناظر ارشد شما: @دیـوا با ناظر مربوطه و @HADIS.HPF گفتگویی ایجاد کنید و مشخصات رمان اعم از عنوان، ژانر،خلاصه، مقدمه و سه پارت اول و پیرنگ ارسال کنید
  8. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان هرشب، بی نام | گروه اول مسابقه

    به سمت صندوق رفتم. صدای تق‌تق آرام دستگاه کارت‌خوان با مکالمه‌ی خفه‌ی آرمان در هم می‌پیچید. وقتی رسیدم، مکالمه‌اش تمام شد. گوشی را کنار گذاشت و لبخندش برگشت. کارت را از کیفم درآوردم. بدون آنکه چیزی بگویم، کارت‌ را به سمتش گرفتم. با نگاهی خیره زمزمه کرد: - قابل نداره. به نشانه‌ی تشکر سری تکان...
  9. HADIS.HPF

    نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان تاکسیدرمی | منتقد: saya

    سلام عزیزم مرسی از وقتی که گذاشتی و زحمتی که برای نقد کشیدی. از اینکه نقاط قوت و ضعف اثر رو بررسی کردی واقعاً ممنونم. فقط چند نکته هست که لازم می‌دونم خدمتت عرض کنم: ۱. در مورد مقدمه رمان: به نظر من، مقدمه باید اون‌قدر قدرتمند و گیرا باشه که مخاطب رو از همون ابتدا درگیر کنه. اگرچه مقدمه کمی...
  10. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    ماشین تازه از خیابون اصلی تو جاده‌ی فرعی به سمت باغ‌های اطراف شهر پیچید، به شادی از تو آینه نگاه کردم که خوابش برده بود. موبایل رامتین زنگ خورد. یک آهنگ بی‌کلام جاز ملایم تو ماشین پخش میشد، یک نگاه به صفحه‌ی گوشی انداخت و سریع صداش رو کم کرد. لبخند نصفه‌ای زد و تماس رو وصل کرد. - سلام عزیزم… نه،...
  11. HADIS.HPF

    دفترکار دفتر کار ناظر ارشد Hadis hpf

    رمان : شامگاه ربیع نویسنده: @Emily تایید شد✅ https://forum.cafewriters.xyz/threads/41215/
  12. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان فرجام یک تباهی | هادی کریمیان

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ رمان] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی] برای...
  13. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    کمی با لاله در مورد پرونده‌ای که قرار بود از شنبه بهم بسپره، صحبت کردیم. پرونده‌ی سختی نبود، اما برای شروع، فرصت خوبی بود تا خودم رو نشون بدم. قرار شد خودم تا خونه برم و به اصرار آرین اون می‌اومد دنبالم، هر چند ته دلم خوشحال بودم. وقتی از دفتر بیرون اومدم، پیام شادی رو باز کردم: «کی میرسی خونه؟»...
  14. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    لاله همون‌طور که داشت یه پرونده‌ی قطور رو ورق می‌زد، سرش رو بلند کرد و با لبخند گفت: - نفس ابتکار، بالاخره دیدمت! خیلی اسمت رو شنیده بودم. رامتین که کنار میز ایستاده بود، در حالی که یک آیس ماچا توی دستش بود، گفت: -ما که باهم آشنا شدیم! آرین چشم از لیوان ماچا برنداشت، سری به نشانه‌‌ی تأسف تکون...
  15. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf

    وارد محوطه‌ی دفتر آرین شدیم، ماشین رو پارک و دستش رو به سمتم دراز کرد، متعجب بهش نگاه کردم که خندید و در داشبورد رو باز کرد و عطرش رو بیرون آورد. در حالی که از ساووج دیور به خودش می‌زد، من رو مس*ت بوی عطرش کرد. عطر رو سر جاش گذاشت و در حالی که داشبورد رو می‌بست گفت: -بریم. سری تکون دادم و در حالی...
  16. HADIS.HPF

    روزنامـه روزنامه تیرماه 1404| شماره 2

    خسته نباشید🥹😍 یه وقت از من حرفی نزنیدهااااا🤨🧐
عقب
بالا پایین