نتایح جستجو

  1. M

    ?دل‌بسته?

    نزدیکت می شوم بوی دریا می آید دور که می شوم صدای باران بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟ لنگر بیندازم و عاشقی کنم یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟؟
  2. M

    ?دل‌بسته?

  3. M

    ?دل‌بسته?

    دل به دریا می‌زنم من، دل به دریا می‌زنی؟ تا توکل بر هر آنچه پیش آید کنیم ~~~~~
  4. M

    ?دل‌بسته?

    وقتی دلت گرفته باشه … تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند … باز هم دل تو بارانیست … خیس تراز دریا خراب تر از امواج
  5. M

    ?دل‌بسته?

    من و تو ساحل و دریای همیم اما نه! ساحل این قدر که در فاصله با دریا نیست
  6. M

    ?دل‌بسته?

    آدم ها من را به یاد تو نمی اندازند ، اینجا هیچکس شبیه تو نیست دلم که تنگ می شود برایت ، کنار آتش می نشینم و دریا میکشم و به درختان فکر می کنم
  7. M

    ?دل‌بسته?

    دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
  8. M

    ?دل‌بسته?

    میدونی دریا چرا دریا شد؟ به خاطر موجاش اگه موج نداش هیچ وقت دریا نمی شد، من یه دریام و تو موجهای منی
  9. M

    ?دل‌بسته?

  10. M

    ?دل‌بسته?

    هفت دریا را برایت غرق خون آورده‌ام آسمان را پیش پایت سرنگون آورده‌ام نام زیبایت زبانم را چنان در بند خواست کز زبونی واژه ها را واژگون آورده‌ام گفته بودی دل بیاور تا تو را باور کنم گفته بودی دل، ولی دریای خون آورده‌ام هرچه می بینی همینم، بیش از این از من مخواه صورت بیرونی‌ام را از درون...
  11. M

    ?دل‌بسته?

    مد چشمت بی شتابم می کند موج این دریا حبابم می کند باز لبخند تو می گوید بیا باز می آیم ، جوابم می کند مانده ام سر گشته در یک انتظار تا غمت کی انتخابم می کند
  12. M

    ?دل‌بسته?

    هر لحظه زیبا می‌شوی هم‌رنگ دریا می‌شوی افکار بی‌اندیشه را در دیده جویا می‌شوی ~~~~~
  13. M

    ?دل‌بسته?

    گوهر اشکم نگر از رشک عشق وز صفا و موج آن دریا مپرس « مولانا »
  14. M

    ?دل‌بسته?

    چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را « سعدی »
  15. M

    ?دل‌بسته?

  16. M

    ?دل‌بسته?

    در قایق سرگشته این ماه هلالی من هستم و یاد تو و دریای خیالی لین گوشه همان گوشه و این میز همان میز جای ل*ب تو مانده بر این ساغر خالی
  17. M

    ?دل‌بسته?

    گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی « حافظ »
  18. M

    ?دل‌بسته?

    نیست پروا تلخ‌کامان را ز تلخی‌های عشق آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
  19. M

    ?دل‌بسته?

  20. M

    ?دل‌بسته?

    دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم مایه خوشدلی آن‌جاست که دلدار آن‌جاست می‌کنم جهد که که خود را مگر آنجا فکنم بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم « حافظ » ~~~~~
عقب
بالا پایین