نتایح جستجو

موهای بلندش، آبشار سپید. چشم‌های سیاهش، آسمان شب. گونه‌ی سرخش، سیب بهشتی. دامنه پاکش، باغ لاله‌‌زار. صدای نازش، ترانه‌ی بلبل.

با سلام اول از همه لحن دل‌نوشتت که از لحجه لری استفاده کرده بودی رو خیلی دوست داشتم. به نظر ایده جذابی بود. طراحی جلد هم عالیه. دل‌نوشتت پر از احساس زیبا بود که به خواننده منتقل می‌کرد. به نظرم همین برای یه دل‌نوشته کافیه. موفق باشید 🌹

با سلام اول از همه اسم رمانتون رو دوست دارم. خلاصه زیبا مقدمه زیباتر و جلد که واقعا به دلم نشست. توصیفات و فضاسازی بسیار عالی بود. تنها نکته که به چشم می‌خورد نکات نگارشی بود که زیاد رعایت نشده بود. تکرار کلمات(«مسعودددددد»فکر کنم کلمه این بود) می‌زد❌میزد✔️ اونجا❌اون‌جا✔️ از ... گاهی در جای...

کوچه تنهایی. مردی دل‌شکسته، دختری گریان. سکوت تلخ و بارش باران. ماه کامل درپشت ابر.

صدایی در دل شب. نفس‌هایی نامنظم و قلبی نا آرام. نسیمی آرم،موهایی پریشان.

سیاهیه آسمان شب و ماهی که مانند الماس می‌درخشد. باد سرد، ارمغان پاییز برای درختان. تو کنار من ل*ب دریا و عشقی که تنها موج‌ها از آن باخبرند.

چک شد

چک شد🌹

به‌نام خدا لینک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/40850/ به قلم: @(SINA) ایرادات:نکات نگارشی تحویل به ویراستار:۱۴۰۴/۰۵/۲۰ اتمام کار:۱۴۰۴/۰۵/۲۳

بله حتما

از نقد نمی‌ترسم انتقاد پذیر نیستم😁 بسیار مهربونه @marym

نام رمان: هیروان نام نویسنده: تیام رستا ژانر: فانتزی، عاشقانه ناظر: @ماشاگانا خلاصه: بوی خون! بوی خون را می‌توانم کامل حس کنم. امشب یک قربانی دارد. چشمانم را می‌بندم صدا قدم‌هایش را می‌شنوم که آرام نزدیک می‌شود. نفس عمیق می‌کشم؛ من برنده این بازی هستم. لینک رمان

سلام خسته نباشید بسیار عالی بود.🌹

سلام چک شد

یک ذره که به راه ادامه دادم برگشتم ببینم دنبال آمده یا نه؛ دیدم نه خیر همان جا سر جای اولش ایستاده و دست به کمر زده من را نگاه می‌کند. کلافه و باحرص نفسم را بیرون دادم و با فریاد گفتم: ـ منتظر چی هستی، بیا دیگه؟ دست راستش را روی صورتش کشید و مانند من با فریاد گفت: ـ داری اشتباه میری بچه برگرد...

سلام چک شد 🌷

خسته نباشید بسیار عالی بود 🌹

باسلام چک شد

حتما می‌خونم❤️

بسیار متشکرم