نتایح جستجو

  1. Nargess86

    ضعیف رمان ساکت نمی‌نشیند | سیده نرگس مرادی خانقاه

    باز هم تعجب کردم. نمی‌دانستم این عشق بعد از ازدواج چه بود که سهیل آن‌گونه درباره‌اش برایم سخن می‌گفت. بلند می‌شوم تا به خواهم بروم که... . - قبل از این‌که تو از در این خونه بزنی بیرون به حرفم گوش کن. این کلمه دوستت دارم واسه گفتنش یه روزی سخته و نمی‌تونی جلوش فاش کنی. از حرفش شوکه شدم... من یک...
  2. Nargess86

    ضعیف رمان ساکت نمی‌نشیند | سیده نرگس مرادی خانقاه

    (محمد) چشمانش را که باز کرد، همه برایش دست و سوت کشیدند. چرا همه این دختر را دوست داشتند؟ دلیلش چه بود که آنقدر خواستنی بود؟ گیتار را خوب زده بود. این دختر استعداد بی‌نقصی داشت در گیتار زدن داشت. سر سفره کنارش نشستم. مادرش یک بشقاب برای من و آیلار کشید. یک بشقاب؟ من جداگانه می‌خواستم. دلم نیامد...
  3. Nargess86

    ضعیف رمان ساکت نمی‌نشیند | سیده نرگس مرادی خانقاه

    چندبار پلک زدم. یک‌هو نمی‌دانم چه شد که چشم‌هایم تار دید... وای! عینکم را فراموش کرده بودم. - جلو نیا! خواهش می‌کنم. با تعجب نگاهم کرد. - من کارت ندارم. بی‌اهمیت از حرفش مجدد کلمه‌ام را می‌گفتم. - خواهش می‌کنم... جلو نیا! او را تار می‌دیدم. - عینکم نیست... جلو نیا! خواستم بیفتم که مرا گرفت و از...
  4. Nargess86

    ضعیف رمان ساکت نمی‌نشیند | سیده نرگس مرادی خانقاه

    عمه سارا بود. عمو فرهاد و فرزاد هم‌زمان با تشر گفتند: - سارا! عمه با لبانی جمع شده و بغض آلود گفت: - چقدر عوض شدی چشم مشکی عمه... . لبخند مهربان و گرم برایش زدم. - همه یه روز عوض میشن عمه... اون موقع که همکلاسی همدیگه تو مدرسه بودیم عوض نمی‌شدیم الان که از اون گذشته‌ها گذشته عمه سارا. عمه انگار...
  5. Nargess86

    درحال پیشرفت رمان تَلازُم | سیده نرگس مرادی خانقاه

    مهنا از خوشحالی، در پوست خود نمی‌گنجید. خوشحالی که تا این‌گونه به بدن او سرازیر نشده بود. - باشه! شهاب لبخندی زد و نگاهی به چشم‌های میشی‌رنگ‌اش کرد. این دختر را بیشتر از جان‌اش دوست داشت. حتی دنیایش را با این دختر عوض نمی‌کرد؛ حتی یک دانه ارزن! از مهنا روی گرداند و خواست برود که صدایش را از...
  6. Nargess86

    درحال پیشرفت رمان تَلازُم | سیده نرگس مرادی خانقاه

    شهاب نمی‌خواست حرفی بزند تا بلکه حس و حال و هوای عاشقانه‌شان به‌هم بریزد. مینا از دور آن‌ها را می‌پایید تا بلکه بفهمد چه خبر شده است؟! مهنا ل*ب‌هایش را گزید تا بغضی که تازه به دل او تازیانه کرده بود، نشکند. این همه خوشبختی در وجود او محال بود و محال... . می‌گفتند: - عشق به دردنخور و حسی پوچ و...
  7. Nargess86

    درحال پیشرفت رمان تَلازُم | سیده نرگس مرادی خانقاه

    باید خودش این بازی را به اتمام می‌رساند. حتماً هم همین‌ کار را می‌کرد تا دیگر دعوایی بین سانیا و مهنا نیفتد. شیما در گوش مهنا چیزی گفت که مهنا با حالی سرگردان به شیما خیره شد و سپس به شهاب و سانیا چشم دوخت. به یک آن مهنا پوزخندی زد. - تهدیدم رو که یادت نرفته خانم دکتر قلابی؟ سانیا از چیزی که...
  8. Nargess86

    درحال پیشرفت رمان تَلازُم | سیده نرگس مرادی خانقاه

    مهنا از این رفتار سانیا، استیضاح می‌خواست. بیش‌تر می‌خواست از سانیا جواب این همه خوبی‌هایش را بدهد؛ اما بغض کرد. بغضی که نشان از بی‌انصافی سانیا را می‌داد. چرا نمی‌توانست اخلاق او را به طور طبیعی تغییر دهد؟ چرا اخلاق و رفتار سانیا برای او مجهول بود؟ این تعییر ناگهانی سانیا برای چه چیزی است؟ چرا...
  9. Nargess86

    درحال پیشرفت رمان تَلازُم | سیده نرگس مرادی خانقاه

    شهاب هرگز به او نگاه نمی‌کرد. خودش هم خوب می‌دانست؛ ولی انکار می‌کرد. او حتی به خودش هم دروغ می‌گفت. دروغ‌های نامحالی که هرکدام‌شان را به خودش انکار کرده بود. همین‌ که پاهایش به بیمارستان رسید، به یک‌ آن شوکه شد. دیدن آن صحنه برایش دردناک‌ترین صحنه‌ی عمرش بود. شهاب به مهنا نزدیک شده بود و با عشق...
  10. Nargess86

    درحال پیشرفت رمان تَلازُم | سیده نرگس مرادی خانقاه

    پس با لحنی که به اعماق درون حرف‌های خانم فروغی فکر کند، گفت: ـ حرف‌های دکتر افروزی رو باور کردین؟ نه؟ خانم فروغی اخمی در پیشانی‌اش چین می‌خورد. انگار دارد ته خط را از سانیا می‌خواند. حدس زده بود که سانیا فردی است که ظاهرش را خوب حفظ کرده بود؛ اما درون‌اش شرور و دل‌چرکین بود. خانم فروغی گفت: -...
  11. Nargess86

    نقد کاربر رمان تلازم

    از همتون متشکرم که عیب‌هام رو ذکر کردین.❤
  12. Nargess86

    نقد کاربر رمان تلازم

    سلام دوستان نظرتون درمورد رمان تلازم
  13. Nargess86

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی برای رمان و داستان

    درخواست تگ فرعی برای رمان ساکت نمی‌نشیند
  14. Nargess86

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان تلازم

    از ابتدای رمان چیزی که شما گفتید رو درست کنم؟
  15. Nargess86

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان تلازم

    الان تگ انحصاری بدم به من تگ چی رو میدن؟
  16. Nargess86

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان تلازم

    بعد درخواست الان می‌تونم درخواست تگ انحصاری بدم ?
  17. Nargess86

    تگ فرعی تگ فرعی | رمان تلازم

    بعد گلم می‌تونم درخواست تگ فرعی بدم؟
  18. Nargess86

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی برای رمان و داستان

    درخواست تگ فرعی برای رمان تلازم
  19. Nargess86

    اطلاعیه درخواست [کاور تبلیغاتی]

    سلام درخواست کاور تبلیغاتی میخواستم رمان تلازم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رمان ساکت نمی‌نشیند
عقب
بالا پایین