نتایح جستجو

  1. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست [کاور تبلیغاتی]

    درخواست کاور تبلیغاتی برای رمان مژدار https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-mzhdar-nvysndh-zynb-hady-mqdm.39753/
  2. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    علی ابرویی بالا داد و به چشمان شرور آویر خیره شد، با گذشت تقریبا یک سال از ماجراهای پیش آمده، او هنوز به داژیار شک داشت؛ با اینکه شک آویر یقین داشت اما نمی‌دانست در آن لحظه نبود داژیار را به چه زبانی برای مردی چون او توجیه کند. آویر منتظر واکنشی از جانب علی به او خیره شده بود، مثل شکارچی تیزبینی...
  3. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    دیری نپایید که به عمارت رسیدند، از ظاهر آشفته عمارت دریافت که ماجرا جدی‌تر از این حرفهاست؛ بنابراین با عجله خود را به طبقه دوم رساند. در میان راه متوجه باشوک شد که آشفته به سمت علی آمد و بازوانش را گرفت و رو به او گفت: - اون حالش خوب نیست؛ باید زنده بمونه دکتر، باید. علی با تکانی، از او روی...
  4. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    فصل دوم هفت ماه بعد در زندگی بشر واژه‌ای وجود دارد که اگر نبود، موجودیت بشر نیز ممکن نمیشد، آن زمان که خداوند قبض گِلی را در دست فشرد و از روح خود در آن دمید، همان سان موجی از محبت خاص الهی اش را به سوی آن قبض گِل ارسال کرد؛ محبتی به نام عشق که می‌آید و می‌نشیند و قصد رفتن ندارد و اگر هم قصد...
  5. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    در میان همین افکار پرسه میزد که متوجه حضور متولی شد: - بهتره تصمیمی بگیری که بعداً از خودت خجالت نکشی. با دیدن متولی که با سینی چای در دستش به سویش نزدیک می‌شد، کمی در جای خود جابه جا شد و رو به او گفت: ببخش حاجی، کلی مزاحمت شدم. نزن این حرف رو، تو هم مثل پسر خودم. لطف داری. با یک «یاعلی» خود...
  6. ZeinabHdm

    چالش [ تمرین نویـسندگـی ]1️⃣

    او دور بود، شاید خیلی دور؛ مثلا آن طرف خیابان؛ برای من او خیلی وقت است که دور شده بود؛ شاید از لحظه‌ای که دستان سهمگینش بر روی صورت نازنینم حمله‌ور شد؛ شاید از لحظه‌ای که حنجره زخم خورده‌اش را بر سرم آوار کرد و شاید از لحظه‌ای که حرفهایش طعم تلخ طعنه به خود گرفتند؛ او از همان لحظه‌ها دور شد؛ نه...
  7. ZeinabHdm

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣

    در تاریکی مطلق، صدایی آشنا نامم را زمزمه کرد؛ چشمان خسته از خوابی کسل‌کننده و ناتمامم را گرداندم؛ هنوز پس از گذشت چند روز نتوانسته بودم عمیقأ آرامش خواب را به ذهن خسته ام هدیه دهم؛ هر بار این فکر بود که سایه اش را از اعماق ذهن بی‌قرارم برنمیداشت؛ به نوعی باید به انبار ذهنم قفلی از سکوت می‌زدم تا...
  8. ZeinabHdm

    چالش [ تمرین نویسندگی ]3️⃣

    وقتی که نگاهش را به چشمانم دوخت؛ درون دفتر چشمانش، چیزی بود که نمی‌توانستم ترجمه اش کنم؛ وقتی که بوی عطرش را در میان خانه جا گذاشت فهمیدم که درون چشمانش ابیاتی در حال جان گرفتن بود که من نمی‌توانستم بار سنگین وزنشان را تحمل کنم؛ در نهایت با آمدن پیراهن خونینش دریافتم که شعر جان گرفته در عمق...
  9. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    مدتی بعد بود که خود را به امام زاده رساند، فضای امام زاده با انوار سبز رنگ معنوی تر می‌نمود و این برای اویی که سال‌ها از دیدن چنین موهبتی برخوردار نبود، مقدس جلوه میشد؛ برای لحظه‌ای از اینکه سال‌ها از چنین موهبتی برخوردار نبود، خدا را شکر گفت چرا که اگر محدودیتی برای او وجود نداشت، این حس عمیق...
  10. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    تیرداد که سکوت او را مشاهده کرد، ابرویی بالا انداخت و گفت: - اومدی اینجا چای بخوری؟! علی نیم نگاهی به لیوان چای نصفه در دستش انداخت و مسخره گفت: - مگه مال تو رو می‌خورم که چشم نداری ببینی بخیل! سپس با گذاشتن لیوان نصفه بر روی میز کنار دستش، غرولندی کرد و گفت: نخواستیم. خیلی خب بابا، چه زودم...
  11. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    روزها اما در پی هم می‌گذشتند؛ نیسان رو به افول بود و گولان از پس کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان چشمک میزد؛ لبخند زیبای بهار در گولان برای باوان نیز معنای جدید به ارمغان می‌آورد؛ چرا که او وصال را حس می‌کرد و نزدیکی این آرامش را بیشتر در خود حل می‌نمود. روزهای گذشته یادآور تلخی حس دوری و فراق از...
  12. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    همچنین رنک نویسنده رسمی
  13. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    درخواست دریافت رنک نویسنده افتخاری دارم کافه نویسندگان چاپ شده دارم به اسم ریشه‌های مخفی https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir/product/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D9%81%DB%8C/ چاپ شده توسط انتشار حوزه مشق دو رمان در حال تایپ دارم: مژدار و ساقدوش دو داستان هم تمام کردم: راز گل...
  14. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    مدتی گذشت، اوضاع آشفته‌ی عمارت فروکش نکرده هیچ؛ اوضاع نامساعد پسر بزرگ خانواده و همسر تازه عروسش موجی از صحبت های ریزی و درشتی را به دنبال داشت و همین صحبت‌های زیرزیرکی خاله زنک های عمارت بود که مرد جوان تازه داماد را وحشی تر می‌نمود و اخلاق نامتعادلش را روی سر دخترک هوار می‌کرد؛ دخترکی که پیش...
  15. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    با گذشت چهار روز از گم شدن باوان، درون قصر دل خدمتکار سابق باوان نیز آشوبی لانه کرده و قصد آرامش و عقب نشینی نداشت؛ دوست داشت با مزاحمت‌های گاه و بیگاهش، دخترک را آزرده خاطر و افسرده کند؛ این از نگاه‌های خیره اش به در اتاقکی که در آن سکنی گزیده بود، به راحتی میشد فهمید؛ از شبی که فردایش برای او...
  16. ZeinabHdm

    عالی رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    در اتاقک که بسته شد، به سمت کیفش پا تند کرد و پس از برداشتن آن از مریض خانه خارج شد و در را نیز بست، به داژیار گفته بود که کجا با هم ملاقات خواهند کرد، بنابراین پیاده به سمت یکی از خانه‌های اهالی ده رفت، به بهانه سر زدن به یکی از مریض هایش که قول داده بود پس از بازگشت از تهران، او را ملاقات...
  17. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی برای رمان و داستان

    درخواست تگ فرعی رمان ساقدوش https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-saqdvsh-zynb-hady-mqdm.39773/page-2#post-331010
  18. ZeinabHdm

    دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm

    داستان نقاشی ناتمام نویسنده : @محمد مهدی گودرزی لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/nqd-dastan-nqashy-natmam-mntqd-zeinab.40172/#post-331777 تاریخ تحویل: سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴
  19. ZeinabHdm

    دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm

    رمان شکست جادو نویسنده: سارینا @.Sarina. لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/nqd-vlyh-rman-shkst-jadv-sr-saryna-mntqd-zeinab.39762/#post-330593 تاریخ تحویل: پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴
  20. ZeinabHdm

    دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm

    رمان در حصار رویا نویسنده: ملیحه حمیدی @malihe لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/nqd-vlyh-rman-dr-hsar-yk-rvya-mntqd-zeinab.40021/#post-330394 تاریخ تحویل: بیستم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
عقب
بالا پایین