نتایح جستجو

  1. (SINA)

    شعر اشعار اورهان ولی | شاعر ترکیه‌ای

    اگر گریه کنم آیا شما می‌توانید صدای مرا از میانِ مصراع‌های من بشنوید؟ اشکِ چشم‌های مرا آیا با دست‌های‌تان می‌توانید لم*س کنید؟ پیش از آن‌که به این درد مبتلا شوم نمی‌دانستم که ترانه‌های تو این‌همه زیبا ولی کلمه‌ها این‌همه بی‌کفایت‌اند جایی هست – می‌شناسم – که امکانِ گفتنِ هر چیزی وجود دارد به...
  2. (SINA)

    نقدانه سری ۵۸|سارا مرتضوی

    درود با همه خونگرم و صمیمیه پرکار و فعاله تو انجمن و حسابی مسئولیت پذیره هیچوقت ندیدم از حرف کسی یا چیزی ناراحت بشه و خیلی پرانرژیه
  3. (SINA)

    همگانی تصور غلطی که مردم از شما دارن

    فکر میکنن ساکت و کم حرفم ولی یکی باهام دوست بشه اونقدر باهاش حرف میزنم که... خودش میفهمه در ظاهر کم حرفم
  4. (SINA)

    همگانی نوع مرگ

    تو خواب
  5. (SINA)

    دنباله دار °•|توفامیلتون هست|•°

    آره خیلییی یکی که بیاد خونتون و وسایل‌تون رو بشکنه؟
  6. (SINA)

    نقد کاربر نقد رمان داج | سینا صیقلی

    نام اثر: داج نویسنده: سینا صیقلی ژانر: جنایی، تراژدی خلاصه: قتل کابوس همیشگی انسان‌هاست؛ اما اگر این کابوس ناخواسته و از روی یک لحظه بی‌احتیاطی اتفاق بی‌افتد چه؟! جنایتی آغاز می‌شود که نمی‌توان آن را اصلاح کرد. یک زندگی نابود می‌شود و در عوض روحی اسیر می‌گردد. دست‌هایش به خون آلوده می‌شود، اما...
  7. (SINA)

    اطلاعیه 🔻تاپیک جامع اعلام پایان تایپ رمان🔺

    درود پایان رمان داج https://forum.cafewriters.xyz/threads/40787/
  8. (SINA)

    نظارت همراه رمان داج| ناظر: Azaliya

    سلام پارت‌های نهایی هم ارسال شدن خسته نباشید و ممنون بابت همراهی‌تون
  9. (SINA)

    حرفه ای رمان داج | سینا صیقلی

    با باز کردن دریچه، از زندان خارج شدند. موش‌ها راه آن‌ها را پر کرده بودند و بوی لجن‌زار آن‌ها را خفه می‌کرد. صدای تیراندازی‌های پیاپی از زندان به گوش می‌رسید. زندانی‌ها وارد اتاق اسلحه‌ی زندان شده بودند و پانتر با چند زندانی موفق شده بود خود را به اتاق رئیس زندان برساند، او و چند مامور دیگر که در...
  10. (SINA)

    حرفه ای رمان داج | سینا صیقلی

    مت با اتمام کارش، به محض مرگ نواکواف و افرادش، با آخرین سرعت به سمت درمانگاه حرکت کرد. در کمال خوش‌شانسی، تیرش به هدف نشسته بود و نقشه‌اش نسبتا جواب داده بود. تمام لامپ‌های راهرو دیگر از کار افتاده بودند و آتش، تنها روشنایی سالن شده بود. در نزدیکی درمانگاه یک‌باره نایجل از سمت دیگر او را...
  11. (SINA)

    حرفه ای رمان داج | سینا صیقلی

    زمان فرا رسید. نواکوف به نشانه‌ی لبخند ل*ب‌هایش را کمی زاویه بخشید که روح از تن نوچه‌ی بزرگ جدا کرد. سلول آن‌ها خفه بود و کمی بوی مرگ می‌داد، یک تار ابرویش را بالا انداخت و گفت: - حالا بیاین بریم، وقتشه از این جهنم بزنیم به چاک. همانند زالویی تشنه به سرعت به سمت رخت‌شوی خانه حرکت می‌کردند...
  12. (SINA)

    حرفه ای رمان داج | سینا صیقلی

    صورت برایان دیگر رنگ زندگی را از دست داده بود. او با ابروهای مشکی گره‌خورده پس از خداحافظی آن‌جا را ترک کرد. دستش را به آرامی به موهایش کشید و از سلول خارج شد. زیر نگاه خوفناک باقی زندانی‌ها یک‌باره رابرت از پشت سرش سر می‌رسد، او برای سایر زندانی‌ها عروسکی بی‌نقص بود. او را به سالن می‌برد. با...
  13. (SINA)

    شعر اشعار احمد ارهان | شاعر ترکیه‌ای

    مادر، من آمدم با سراپایی آشفته از غبار راه‌های دراز تار و پود آن پیراهن طرح دار سبز رنگ که برایم بافتی خیلی وقت پیش از هم گسسته است مادر، من آمدم خسته از سر هر جاده با خودم روبرو شدن آدمی همیشه تلخ،همیشه مس*ت و لرزان که شعرها را به جان هم می‌اندازد آب چاه و شیره انجیرها خیلی وقت است که خشکیده...
  14. (SINA)

    شعر اشعار احمد ارهان | شاعر ترکیه‌ای

    بیدار شو دلم زمان جدایی فرا رسید باد سیلی می‌زند بر تن لرزانم شب‌ها بلند هستند؟ یا من فقیرم؟ که با نان و شعر و ** روزگار می‌گذرانم بیدار شو دلم زمان جدایی فرا رسید بگذار مرگ هم بمیرد و من آخرین مرده باشم کوچه مانند یک گره به دور گردنم پیچیده است آنان که اشتباه زندگی کردند،درست خواهند مرد...
  15. (SINA)

    شعر اشعار احمد ارهان | شاعر ترکیه‌ای

    همچون سرزمینم زخمی‌ام نه کمتر و نه بیشتر! چون پرتگاهی عمیقم‌ام بر روی تمام نقشه‌ها شب‌ها در کابوس‌هایم صدای جیغ می‌شنوم هرگز معنای آرامش را نفهمیدم در تاریخ پر از دروغ و اشتباهم همچون سرزمینم زخمی‌ام به تنهایی ایستاده‌ام در مقابل تمام دنیا این سال‌ها، تقویم نیستند امید من هستند که بی‌صدا...
  16. (SINA)

    شعر اشعار احمد ارهان | شاعر ترکیه‌ای

    در یک جیب پالتو ام مرگ و در جیب دیگرش زندگی را گذاشتم در یک جیب شادی و در جیب دیگر غم، در یکی به سراغم آمدن و در دیگری از من فرار کردنت را در یک جیب پالتو ام شجاعت و در جیب دیگر ترس را گذاشتم یک طرف دوستانم و یک طرف دشمنانم را چقدر چیزهای دوست داشتنی و نفرت انگیز در این دنیا وجود دارد… در یک...
  17. (SINA)

    شعر اشعار احمد ارهان | شاعر ترکیه‌ای

    این درخت پیر برای شعر شدن سال ها منتظر ماند هیچ کس او را نفهمید حتی وقتی رهگذری را می دید با تکانی ملایم خود را خسته نکرد ای درختِ بی برگِ غبارگرفته ایستاده بر کرانه ی جاده حالا دیگر یک شعری تنها یک درخت نیستی!
  18. (SINA)

    شعر اشعار آفاناسی فیت | شاعر روس

    تاج گُل با‌شکوهت عطر افشان و خرم است از گل‌های تاجت رایحه جاری‌است و جعد گیسوانت از غرور عاری‌ست تاج گل با‌شکوهت عطر افشان و خرم است. تاج گل با‌شکوهت عطر افشان و خرم است و چشمان رعد نیروی کشنده‌ای نه، باورم نیست که عاشق نبوده‌ای تاجِ گُلِ با‌شکوهت عطر افشان و خرم است. تاج گُل با‌شکوهت عطر...
  19. (SINA)

    شعر اشعار آفاناسی فیت | شاعر روس

    با سلامی سوی تو می‌آیم که بگویم خورشید برخاست که او به انوار گرمش به روی برگ‌ها تپیدن گرفت که بگویم بیدار شد جنگل همه بیدار شده‌اند هر شاخه‌ای و پرنده‌ای از خواب جسته و از عطش بهار لبریز است بگویم که چون دیروز با همان عشق آمده‌ام که جانم همان‌گونه به سعادت لبریز یاری‌ست که به تو که بگویم از...
عقب
بالا پایین