نتایح جستجو

  1. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    عمری در آینه نگریسته ام اما خود را نمی بینم دیگر به صورت خود دزدیده نمی نگرم گویا سایه ام مرا فروگرفته است و یا خرمای نارس آرزو زیر زبانم خشکیده. هیچ لباس عروسی در کمد نیست که آرزوها را به چشمه ی روحم بازگرداند و اعضای تنم شیهه هایشان پرامتداد ، تکثیر شده ست اما آن اسب نر پشت دهکده ی رویاهای...
  2. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    تمامش نکن ادامه بده من خواهانم که تو خم شوی همچون “ی” در “لیلِ” درخشان یا مثل فاصله ها در میان کلام عشاق برف آه مرا ذوب کن ادامه بده که برخی کلمات محکم ترند برای بافتن لباس عشق بر اندام شهوتناک تمامش نکن کارم به پایان نرسیده ادامه بده که مشتاقم که چون یا در رقص خم شوی در این شب زیبا یا بسان...
  3. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    مرا کسی به سویت نیاورد فقط راه‌ها به تو رساندند مرا چرا که زندگی به فصل‌ها منتهی می‌شود و من خارهای روز قیامتم را رویانده و از وهم و خیال خویش به هوش آمده‌ام تا راهم مرا دریابد وقتی که شهرها مرا عوض کردند سایه‌ام را به جایم نشاندند روزگار گذشت خاطراتم را تلنبار می‌کنم تا گلهای عمر را از بیراهه...
  4. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    صبح فردا ما قهوه نخواهیم نوشید و هیچ دسته گلی به میعادگاهمان نخواهد آمد با اوهام غربت خود به خواب می رویم هرکداممان در شب سرما در بستر خود غرق خواهیم شد و سپس ؟ سپس جای بوسه ها برگونه ها خواهد خشکید و در هم‌آغوشی عشق بلند بالا انکار خواهد شد فردا مهتاب در حوض ایوان‌هایمان شاخ و برگ در می‌آورد و...
  5. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    دیشب پادشاهی مهمانم بود تمام جهانم را پیشکش حضورش کردم سرزمین اندامم را مزارع گیسوانم را دریای چشمانم را همه را به او تقدیم کردم او با لشکری از لبانش آمده بود ومن خودم را تسلیم مهمانی کردم که پادشاه بزرگی از عشق بود
  6. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    تو را به اندازه ی من آفریده اند فرمان داده اند که کنارمن باشی کسانی که این فرمان را نپذیرند از بالای چشمانم خواهند افتاد برای آفریدن تو شکوفه و تابستان و خاک را بهم آمیخته اند و الماسهای کمیابی را درون چشمانت گذاشته اند که خیره می کند چشمها را قرارشده درزبانت چیزی جز عشق نباشد وحتی مقرر شده در...
  7. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    به اسارت تو در آمده ام که شاهزاده دریایی زندان تو زیر آب است جایی که فریاد زدن محالی بیش نیست اسیر تو بودن آزادی ست حتی زیر اقیانوس های عمیق حتی با چشمان بسته بدون هیچ تنفس عمیق
  8. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    مرا باور کن ای مرد تنها مسیح نبود که مرده ها را زنده می کرد بارها دیده ام با بوسه‌ای تو را به این جهان آورده‌ام
  9. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    من شاعر نیستم من تنها کلماتی را می دانم که نام تو را دارد وآنها را ردیف می کنم به نشانه تو شب را دوست دارم چون آغو*ش تو را دارد صبح را دوست دارم چون بیداری تو را دارد از رنگهایی خوشم می آید که رنگ چشمان توست رنگ آرامش تو من شاعر نیستم تنها کلماتی را به تو ربط دارد می شناسم و آنها را کنارهم می...
  10. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    نگران نباش بت‌های این بتکده مقدسند همشان را روزی مردی سرشته است که دست بر اندام من کشیده است دستانت را به گلهای سرخ وحشی آغشته کن اندام مرا لم*س کن از من بتی بساز که هیچ پیامبری آن را نشکند من عاشق بوسه هایت هستم مرا با بوسه ای بشکن
  11. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    به خوابم اگر نیایی به همه خواهم گفت خورشید را که روی زمین راه می رفت خواهم گفت: اقیانوسها را که به دست گرفته بودی و باچشمانت چگونه شب را روز می کردی برای داشتن تو اگر بخواهی خنجر به گلو می گیرم وعید عشاق را رقم خواهم زد می خواهم خنجرت گلویم را پاره کند بی آنکه خدا دلش بسوزد برای داشتن تو پای...
  12. (SINA)

    شعر اشعار سهام الشعشاع | شاعر عرب

    دراین شب سیاه کسی مرا درآغوش نمی‌گیرد همه به من پشت کرده‌اند صندلی های اتاق تابلوهای روی دیوار حتی چشم‌های تو هم درون این قاب همه به من پشت کرده‌اند و خودشان را پنهان می‌کنند کنار تو ماندن ماندن در تاریکی ست وقتی چشمانم هیچ نمی‌بیند اینجا هستی نیست همه اش نابودی ست
  13. (SINA)

    شعر اشعار مرام المصری | شاعر عرب

    مانند ولگردی که تا توانسته خود را پُر کرده از ترس یک روز بی‌غذا ماندن خیره می‌شوم به تو که بر دامنم سر گذاشته‌ای
  14. (SINA)

    شعر اشعار مرام المصری | شاعر عرب

    چسبیده‌ام به تو بسان انسان به گناهش هرگز ترکت نمی‌کنم
  15. (SINA)

    شعر اشعار مرام المصری | شاعر عرب

    او دو زن دارد یکی بر روی تختش می خوابد دیگری بر روی بستر رویایش او دو زن دارد که او را دوست دارند یکی در کنارش پیر می شود دیگری جوانی اش را به او هدیه می کند و می گذرد او دو زن دارد یکی در قلب خانه اش دیگری در خانه ی قلبش.
  16. (SINA)

    شعر اشعار مرام المصری | شاعر عرب

    چشم‌هایی هستند که نور را نمی‌بینند خاطراتی، که به یاد نمی‌آیند لبخندهایی که لذتی نمی‌بخشند اشک‌هایی که دردی را نمی‌شویند! کلماتی، چون سیلی و احساساتی، که هستند… روحی هست که هیچ چیز تسلایش نمی‌بخشد.
  17. (SINA)

    شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری

    من اگر بمیرم چه‌کسی می‌فهمد این صدایی که مُرده صدای من بوده‌ست من اگر بمیرم چه‌کسی می‌فهمد این جایی که بوده‌ام همیشه اعماق بوده‌ست همیشه دور بوده‌ست من اگر بمیرم چه‌کسی می‌فهمد دوست داشته‌ام باد را در آغو*ش بگیرم من اگر بمیرم چه‌کسی می‌فهمد چیزی شبیه آهن‌‌ربا جا خوش کرده بوده روی...
  18. (SINA)

    شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری

    نه زمان رخت است و نه زمین خواب درختان عشق بره*نه اند ومکانی که عشق خواهان آن بود همچنان بدون پوشش است آیا، شب خواب های رویایی اش را بیدار نموده است؟ وهمچنان در خیابان آفتاب دوان دوان راه می پیماید. بگمانم که این خورشیدگانی که در مدار عشق خمیازه کنان هستند چیزی جز زخم هایی بر زمین نبوده اند...
  19. (SINA)

    شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری

    گام می‌زنم، گام می‌زنم و در ‌پی‌ام ستاره‌ها سوی اختران روزِ دیگری گام می‌زنند. از گدازِ رنج تیره مرگ و رازها و آنچه زنده می‌شود گام‌های من کشته می‌شوند و خون من زنده می‌شود. این منم که راه او هنوز ناسپرده مانده است و هیچ طالعی برای او رصد نکرده‌اند. گام می‌زنم به سوی خویش سوی روز...
  20. (SINA)

    شعر اشعار آدونیس | شاعر سوری

    به خود گفتم شب را تا صبح بیدار خواهم ماند برای نوشتن اما چه بگویم وچه بنویسم؟ غرق در کوشش نوشتن، سفیدی کاغذهایم را با سیاهی مرکب می آلودم می نوشتم پاک می کردم ودیگر بار از نو شروع می کردم اما باز هم هیچ، دیگر چیزی نیست . چیست که مرا تغییر داده است؟! به کجا؟ چگونه آن همه چیزهایم را به...
عقب
بالا پایین