نتایح جستجو

  1. S. Ghazal

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    به اینکه چرا کسی نیست تو نمایش چتر بشم😑 آنلاین نیستن حوصلم سر رفته🙄😁
  2. S. Ghazal

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام وقت بخیر، درخواست جلد دارم! https://forum.cafewriters.xyz/threads/41600/
  3. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    صدف با دیدن مادرش سعی کرد اشک‌هایش را پنهان کند اما موفق نبود، با بغض روبه او گفت: - آن مرد همسر تو است؟ برای چه از من پنهان کردی؟ من امیدم به تو بود و می‌گفتم من را بیشتر از هر کسی دوست داری و می‌خواهی من را از پدرم بگیری و همراه هم بدون هیچ مزاحمت زندگی کنیم! تو هم مانند پدرم هستی! اصلاً برای...
  4. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    گویا عشق رامین به پریا آتشین بود که در طول 3 سال دوام آورده بود. پریا زن مطلقه و دختری به همراه داشت که دو سال از صدف بزرگت‌تر بود. همسر سابق پریا مهندس و خودش هم معلم بود و بخاطر به دنیا آمدن دخترش، همسرش اجازه‌ی کار به او نداد! گویا سخت‌گیری‌های همسر سابقش باعث آزار او بود. هر زنی در زندگی‌اش...
  5. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    سهیلا دیگر تحمل رفتارهای نا پسند رامین را نداشت، با خود گفت: - تا چه زمان می‌توانم او را رام خودم کنم؟ صدف بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد، سهیلا انتظار می‌کشید دخترش اندکی بزرگ بشود و سپس با یکدیگر آنجا را ترک کند. سهیلا گمان می‌کرد رامین صدف را به دست او می‌سپارد! اما سخت در اشتباه بود. هنگامی که صدف...
  6. S. Ghazal

    صندلی داغ سری ۱۳۱ | Alirix

    سلام😁 1.خوبی؟ 2.تک فرزندی؟ 3.چند سالته؟ 4.متولد چه ماهی هستی؟ 5.رنگ مورد علاقه‌ات؟ 6. بهترین کتابی که خوندی؟ 7. نویسنده‌ی مورد علاقه‌ات توی انجمن کیه؟ 8. بنظرت ادما چه شکلی هستن؟ 9. بزرگترین گناهی که مرتکب شدی و پشیمونی؟ 10. بنظرت زندگی قشنگه؟ 11. کدوم اخلاقت باعث میشه اطرافیانت ازت دور...
  7. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    سراغ پیامک‌هایش رفت، از یک شماره‌ی ناشناس پیام داشت. آن را باز کرد، نوشته بود: - عزیزم رسیدی؟! قطره‌های اشک از چشمانش سرازیر شدند، توانست آن شماره‌ی ناشناس را در تلفنش ذخیره کند تا فردا ببیند صاحب آن شماره کیست! *** با هر جان کندنی بود شب را به صبح رساند، حتی برای صبحانه دادن به همسرش بیدار نشد...
  8. S. Ghazal

    چالش با چه کسی کجا میری؟

    با @marym میرفتم کوه😁
  9. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    دیر آمدن او اوایل باعث افتخار خانواده‌اش بود، زیرا گمان می‌کردند به فکر زندگی‌اش است و برایش تلاش می‌کند! در شب تولد دو سالگی صدف همه حضور داشتند به جز پدرش! او کودک بود و متوجه اتفاقات اطرافش نبود. آیا سهیلا هم کودک بود؟ او آزرده خاطر می‌شد که پدر بچه‌اش در تولدش حضور ندارد. تولد به پایان رسید...
  10. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    او از حرف‌های دیگران می‌ترسید، از رفتارهای همسرش که با خودخواهی‌هایش به او و زندگی‌اش بی‌توجهی می‌کرد! مگر او از زنان دیگر چی کم داشت؟ او فرزندش را نگه داشت، می‌دانست سالم به دنیا می‌آید. نذر می‌کرد، نماز می‌خواند، با خدا راز و نیاز می‌کرد. می‌گفت: - طفلم را برایم نگهدار و زندگی‌ام را سر و سامان...
  11. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    *** یک سال از رفتن‌شان نزد پزشک می‌گذشت، رامین از آن روز به بعد نسبت به همسرش بی‌تفاوت‌تر شده بود. دیگر مانند سابق با يکديگر جر و بحث نمی‌کردند. سهیلا باز به خوردن داروها ادامه می‌داد و تحت نظر پزشک بود. سعی‌ می‌کرد خودش را به همسرش نزدیک کند و رابطه‌ی شکر آب بین‌شان را درست کند. اینبار او بود...
  12. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    مدتی گذشت تا رامین و سهیلا با شرایطی که دارند کنار بی‌آیند و یکدیگر را بپذیرند. اما آن‌ها همچنان با یکدیگر بحث می‌کردند و هر شب صدای جر و بحث‌شان بلند می‌شد. به گونه‌ای که همسایه‌ها هم به وجد آمده بودند. آن‌ها قرار گذاشتند که صاحب فرزند نشوند! اما اصرار پدر و مادرها تمام نشدنی بود. اگر آن‌ها یک...
  13. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    *** بزرگترین اشتباه پدر و مادرها این است که گمان می‌کنند عشق بعداز ازدواج به وجود می‌آید! آیا عشق رامین و سهیلا هم این‌طور بود؟ آن‌ها یکدیگر را نمی‌شناختند، شاید ازدواج مصلحتی آن‌قدرها هم خوب نباشد! سهیلا اصرار می‌کرد که هیچ علاقه‌ای به پسر آقای موسوی ندارد اما چه کسی گوش شنوا داشت تا حرف‌های او...
  14. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    جلوی آینه‌ می‌ایستد. به انعکاس تصویرش درون آینه خیره می‌شود. مانند هر روز با خودش صحبت می‌کند، قطره‌های‌اشک از چشمانش سرازیر می‌شوند. دختر 13 ساله سرشار از غم و اندوه بود. او غصه‌ی کمبودهایی را که در زندگی‌اش داشت می‌خورد. روزگار از او چه ساخته بود؟ در تقدیرش چه بود؟ خودش را زشت‌ترین فرد دنیا...
  15. S. Ghazal

    محبوب داستانک قربانی | S. Ghazal

    نام داستانک: قربانی نویسنده: غزل کاظمی‌نیا ژانر: اجتماعی خلاصه: گاهی اوقات با یک اشتباه یک فرد می‌شکند، با یک حرف دل می‌شکند! انسان‌ها موجودات عجیبی هستند، خودخواه و منفعت طلب! گاهی پدر فرزند خود را نادیده می‌گیرد، مادر هم همین‌طور! اشتباه پدر و مادرها دامن گیر فرزندان بی‌گناه‌شان می‌شود،...
عقب
بالا پایین