نتایح جستجو

  1. L

    شعر اشعار مولانا

    یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی...
  2. L

    شعر اشعار مولانا

    یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی شاگرد که بودی که چنین استادی خوبی و کرم را چو نکو بنیادی ای دنیا را ز تو هزار آزادی
  3. L

    شعر اشعار مولانا

    ای در دل من میل و تمنا همه تو وندر سـر من مایه سودا همه تو هرچنـــــد به روزگار در می‌نگرم امروز هـمه تویی و فردا همه تو
  4. L

    شعر اشعار مولانا

    بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد خوشتر از جان چه بود از سر آن برخیزد بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد پشت افلاک خمیدست از این بار گران ای سبک روح ز تو بار گران برخیزد من چو از تیر توام بال و پری...
  5. L

    شعر اشعار مولانا

    بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جداییها حکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
  6. L

    شعر اشعار مولانا

    جــنگ هـای خلق، بهر خوبی است بــرگ بی بــرگی، نشان طوبی است خشم هــای خلـق، بهـر آشتی است دام راحــت دایمــاً بـی راحتی است هــر زدن، بهـر نــــوازش را بــُـود هــــر گـــله از شـکر آگــه می کند جنـــگ ها می آشتـی آرد درســـت مـــارگیـر از بهــر یــاری مار جست
  7. L

    شعر اشعار مولانا

    ای یوسف خوش نام مـا خوش می‌روی بر بام مــــا ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا جوشی بنه در شور ما تا می‌شود انگور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار...
  8. L

    شعر اشعار مولانا

    گر شرم همی از آن و این باید داشت پس عیب کسان زیر زمین باید داشت ور آینه وار نیک و بد بنمائی چون آینه روی آهنین باید داشت
  9. L

    شعر اشعار مولانا

    اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
  10. L

    شعر اشعار مولانا

    بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهان‌ها بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحان‌ها ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن مگذار کان مزور پیدا کند نشان‌ها ور جادویی نماید بندد زبان مردم تو چون عصای موسی بگشا برو زبان‌ها عاشق خموش خوشتر دریا به...
  11. L

    شعر اشعار مولانا

    از آتش عشق در جهان گرمیها وز شیر جفاش در وفا نرمیها زانماه که خورشید از او شرمنده‌ست بی شرم بود مرد چه بی شرمیها
  12. L

    شعر اشعار مولانا

    دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی آنچ از غم هجران تو بر جان من است
  13. L

    شعر اشعار مولانا

    محتسب در نيم شب جايي رسيد در بن ديوار مستي خفته ديد گفت هي مستي چه خوردستي بگو گفت ازين خوردم که هست اندر سبو گفت آخر در سبو واگو که چيست گفت از آنک خورده‌ام گفت اين خفيست گفت آنچ خورده‌اي آن چيست آن گفت آنک در سبو مخفيست آن دور مي‌شد اين سال و اين جواب ماند چون خر محتسب اندر خلاب گفت او را...
  14. L

    شعر اشعار مولانا

    آنکس که ترا دید و نخندید چو گل از جان و خرد تهیست مانند دهل گبر ابدی باشد کو شاد نشد از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل
  15. L

    شعر اشعار مولانا

    ساربانا اشتران بين سر به سر قطار مس*ت مير مس*ت و خواجه مس*ت و يار مس*ت اغيار مس*ت باغبانا رعد مطرب ابر ساقي گشت و شد باغ مس*ت و راغ مس*ت و غنچه مس*ت و خار مس*ت آسمانا چند گردي گردش عنصر ببين آب مس*ت و باد مس*ت و خاک مس*ت و نار مس*ت حال صورت اين چنين و حال معني خود مپرس روح مس*ت و عقل مس*ت و خاک مس*ت اسرار مس*ت...
  16. L

    شعر اشعار مولانا

    گفتی که مستت میکنم پر زانچه هــستت میکنم گـــفتم چـــگونه از کجا؟ گفتی که تا گـفتی خودآ گفتی که درمــانت دهم بر هـــــجر پـایـانت دهم گفتم کجا،کی خواهد این؟ گفتی صـــبوری باید این
  17. L

    شعر اشعار مولانا

    نردبان اين جهان ما و منيست عاقبت اين نردبان افتادنيست لاجرم هر کس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست
  18. L

    شعر اشعار مولانا

    ای دوست قبولم کن و جانم بستان مستم کن و از هر دو جهانم بستان با هرچه دلم قرار گیرد بیتو آتش به من اندر زن و آنم بستان
  19. L

    شعر اشعار مولانا

    ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد یــک...
  20. L

    شعر اشعار مولانا

    خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت یــا بـــرايِ راحــتجــان خـودت تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور
عقب
بالا پایین