آب ما را گر بریزد ور سبو را بشکند
ای برادر دم مزن کاین دم سقا مس*ت آمدستمیفریبم مس*ت خود را او تبسم میکندکاین سلیم القلب را بین کز کجا مس*ت آمدستآن کسی را میفریبی کز کمینه حرف اوآب و آتش بیخود و خاک و هوا مس*ت آمدستگفتمش گر من بمیرم تو رسی بر گور منبرجهم از گور خود کان خوش لقا مس*ت آمدستگفت آن...