علائم نگارشی1
در ابتدا باید بدانید شما یک مخاطب عادی برای رمان نیستید! علاوه بر لذت بردن از خواندن رمانی که در دست دارید، باید موشکافانهتر از هر خوانندهی دیگری رمان را زیر نظر بگیرید!
پس ذره بین خود را به درستی در دست بگیرید و دقیق باشید.
علائم نگارشی
به علائم نگارشی توجه کنید، با استفاده از...
سلام خدا قوت
پایان داستان کوتاه تجدد مسری
https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D8%AC%D8%AF%D8%AF-%D9%85%D9%8F%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AD.35797/
سلام
باید بگم ژولیت از اون دسته آدمهایی هستش که آشنا شدن باهاشون یک شانس بزرگه. در عین نبوغی که در کارش داره با رفتار و صداقتش باعث ایجاد یک جو صمیمی میشه. قلمش رو هم واقعا تحسین میکنم. اولینبار که چند صفحه از رمان خاطرات وارونه رو خوندم با خودم فکر کردم، کی میتونه انقدر ظریف و دقیق حوادث...
۱۸ اردیبهشت
نقد دلنوشته متلاطم
عنوان: عنوان اثر در ترغیب خواننده نقش بسزایی دارد و چه بسا در ابتدا مخاطب با مشاهدهی نام یک اثر به خواندن تشویق شود. عنوان دلنوشته از یک واژه تشکیل شده و میتواند دربردارنده معانی متعدد و زیبایی باشد. البته بهتر بود جهت دریافت روشنتر از واژهی دیگری نیز در...
نقد دلنوشته متلاطم
عنوان: عنوان اثر در ترغیب خواننده نقش بسزایی دارد و چه بسا در ابتدا مخاطب با مشاهدهی نام یک اثر به خواندن تشویق شود. عنوان دلنوشته از یک واژه تشکیل شده و میتواند دربردارنده معانی متعدد و زیبایی باشد. البته بهتر بود جهت دریافت روشنتر از واژهی دیگری نیز در کنار متلاطم...
با استعداد، خلاق، فعال و پرانرژی
تو بحث اصلا کم نمیاره و فکر کنم این نقطه ضعفشه که به راحتی از موضع خودش پایین نمیاد.
مطمئنم که آینده درخشانی داره و بسیار علاقمندم ۱۰ سال بعد آیناز رو ببینم.
نمیدونم چرا حدس میزنم آذری زبان باشه و برای همین بیشتر دوسش دارم-:))))))))
۵ اردیبهشت
نقد مجموعه اشعار عطف
عنوان شعر: نام شعر از یک واژه تشکیل شده و دارای ابهام هوشمندانه و جذابی است. عطف به معنی چرخش، دگرگونی و نیز به معنای محبت و عطوفت است. بنابراین مخاطب در ابتدا دچار نوعی دوگانگی میشود و در دریافت اولیه از شعر به خواندن ترغیب میگردد. البته شاعر میتوانست در...
دختر گل و شاعر با استعداد شما در شعر خود آزاد هستید تخیل و منظور خود را به نحوی که علاقمند هستید به مخاطب القا کنید اما رعایت مواردی مثل نیمفاصلهها در تمام متون اجباری هست.
موفق باشید
سلام و عرض ادب
درخواست نقد دلنوشته تبسم افگار
https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D8%B3%D9%85%D9%90-%D8%A7%D9%81%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B3%D8%B1%D8%A8%DB%8C.35862/unread
اکنون روحم را بر فراز اتاقی محبوس در انتهای بنبست تنهایی، به پرواز درآوردهام و بر تمام نقاط دیوارههای پوسیدهی مغموماش تصویر تبسمی دردمند را نگاشتهام. در این انزوای ابدی ، بدان اندیشیدهام چگونه شاعری توانمند گشتهام و بر تن واژگان جامهای عریان از قلب سوزانم پوشاندهام.
آنچه بر اوراق...
آری! باید آن گورستان سرد و بی رحم را ترک میگفتم، آنجا که هیچ قاصدکی بر دستان بیقرارم نمینشست و سحرگاهان خنکای هیچ نسیمی دیدگان انتظارم را نمیبوسید، حتی آن بید مجنونی که بر فراز مزارش رویانیدم شمیم دلنوازش را باز نخواهد گرداند.
و آنگاه که به دیاری آشنای غریب پیوستم، بر تن آینههای خونسرد...
آری تبسم همچنان جاری بود، بر بالهای پرندگان خیال، در کالبد واژگانی از جنس تسکین، در نوای مرثیههای اندوهی که نام او را به نجوا میخواند، پس قافیههای دردمند ، کنج دیوارهای انزوا، بر اوراق مدفون در صندوقچهی یادمانها، در شکوه اشعاری که تعشقی ابدی را فریاد میزد، بر نقش بالشهای خوابهای...
نقد مجموعه اشعار عطف
عنوان شعر: نام شعر از یک واژه تشکیل شده و دارای ابهام هوشمندانه و جذابی است. عطف به معنی چرخش، دگرگونی و نیز به معنای محبت و عطوفت است. بنابراین مخاطب در ابتدا دچار نوعی دوگانگی میشود و در دریافت اولیه از شعر به خواندن ترغیب میگردد. البته شاعر میتوانست در کنار این...
در آن هنگام که آغو*ش تنهایی، سینههای سوخته از هجرت را در برگرفت و رهگذران شارع اندوه، در سایههای شکوهمند انزوا، دمی آسودندو چلچلههای سرشک، آواز مغموم شیفتگیهای مایوس را سردادند، پرندگان خیال از فراز اشجار مسخشدهی دماغ به پرواز درآمدند.
اندوه، بغض و حرمان از پیلهها رهانیده شدند و انزوا و...
و من، از نوسان آن هفت روز تکراری به انزوای دیار مخوفی که آن را حیات مینامیدند، پیوستم.
آنجا که مملو بود از مردمانی محبوس در پیلههایی از جنس اندوه و اشکهایی که بر روح مجروحم میبارید و بوتههای تسکین را میرویانید.
سحرگاهان، نسیم، تنهایی را در رگهای گلبرگهای پژمردهی مغموم، جاری...
و درست در قلب این دیار، در گورستانی تاریک، جایی که مردمان چیزهایی با ارزش از خود را در آن دفن کردهبودند، با دستانی که اندوه در رگهایش جاری بود، او را به خاک سپردم.
و تمام ثانیههای آن هفت روز دردناک که پیوسته در نوسان بود، دیدگان روحم را به سنگ سردی دوختم که چلچلهها بر فرازش آواز حزنانگیزی...
و آنگاه که نوای شوم جغدی اندوهگین بر آخرین نجواهای شیداییمان سایهافکند، تشویش در قلب بیقرارم رسوخ کرد و هراس جسم و جانم را درید.
در آن طلوع تیرهی خزانزده که خاوران را میبلعید، نبض حیاتی که زنجیروار به انفاس بیقرارم بسته بود در آخرین تبسم رویایی تا ابد ایستاد.
و من، کالبدی شدم که از حیات...