نتایح جستجو

  1. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۵۴ انجمن کافه نویسندگان ز گريه مردم چشمم نشسته در خون است ببين که در طلبت حال مردمان چون است به ياد لعل تو و چشم مس*ت ميگونت ز جام غم مي لعلي که مي خورم خون است ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همايون است حکايت ل*ب شيرين کلام فرهاد است شکنج طره ليلي مقام مجنون است...
  2. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۵۵ انجمن کافه نویسندگان خم زلف تو دام کفر و دين است ز کارستان او يک شمه اين است جمالت معجز حسن است ليکن حديث غمزه ات سحر مبين است ز چشم شوخ تو جان کي توان برد که دايم با کمان اندر کمين است بر آن چشم سيه صد آفرين باد که در عاشق کشي سحرآفرين است عجب علميست علم هيات عشق که چرخ...
  3. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۵۶ انجمن کافه نویسندگان دل سراپرده محبت اوست ديده آيينه دار طلعت اوست من که سر درنياورم به دو کون گردنم زير بار منت اوست تو و طوبي و ما و قامت يار فکر هر کس به قدر همت اوست گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حريم حرمت اوست...
  4. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۵۷ انجمن کافه نویسندگان آن سيه چرده که شيريني عالم با اوست چشم ميگون ل*ب خندان دل خرم با اوست گر چه شيرين دهنان پادشهانند ولي او سليمان زمان است که خاتم با اوست روي خوب است و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست خال مشکين که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که...
  5. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۵۸ انجمن کافه نویسندگان سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما مي رود ارادت اوست نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر نهادم آينه ها در مقابل رخ دوست صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد که چون شکنج ورق هاي غنچه تو بر توست نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس بسا سرا که در اين...
  6. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۵۹ انجمن کافه نویسندگان دارم اميد عاطفتي از جانب دوست کردم جنايتي و اميدم به عفو اوست دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گر چه پريوش است وليکن فرشته خوست چندان گريستم که هر کس که برگذشت در اشک ما چو ديد روان گفت کاين چه جوست هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان موي است آن ميان و...
  7. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۰ انجمن کافه نویسندگان آن پيک نامور که رسيد از ديار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست خوش مي دهد نشان جلال و جمال يار خوش مي کند حکايت عز و وقار دوست دل دادمش به مژده و خجلت همي برم زين نقد قلب خويش که کردم نثار دوست شکر خدا که از مدد بخت کارساز بر حسب آرزوست همه کار و بار...
  8. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۱ انجمن کافه نویسندگان صبا اگر گذري افتدت به کشور دوست بيار نفحه اي از گيسوي معنبر دوست به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوي من آري پيامي از بر دوست و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار براي ديده بياور غباري از در دوست من گدا و تمناي وصل او هيهات مگر به خواب ببينم...
  9. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۲ انجمن کافه نویسندگان مرحبا اي پيک مشتاقان بده پيغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فداي نام دوست واله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس طوطي طبعم ز عشق شکر و بادام دوست زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست سر ز مستي برنگيرد تا به صبح روز حشر...
  10. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۳ انجمن کافه نویسندگان روي تو کس نديد و هزارت رقيب هست در غنچه اي هنوز و صدت عندليب هست گر آمدم به کوي تو چندان غريب نيست چون من در آن ديار هزاران غريب هست در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست هر جا که هست پرتو روي حبيب هست آن جا که کار صومعه را جلوه مي دهند ناقوس دير راهب و نام...
  11. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۴ انجمن کافه نویسندگان اگر چه عرض هنر پيش يار بي ادبيست زبان خموش وليکن دهان پر از عربيست پري نهفته رخ و ديو در کرشمه حسن بسوخت ديده ز حيرت که اين چه بوالعجبيست در اين چمن گل بي خار کس نچيد آري چراغ مصطفوي با شرار بولهبيست سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد که کام بخشي او را...
  12. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۵ انجمن کافه نویسندگان خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست ساقي کجاست گو سبب انتظار چيست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نيست که انجام کار چيست پيوند عمر بسته به موييست هوش دار غمخوار خويش باش غم روزگار چيست معني آب زندگي و روضه ارم جز طرف جويبار و مي خوشگوار چيست...
  13. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۶ انجمن کافه نویسندگان بنال بلبل اگر با منت سر ياريست که ما دو عاشق زاريم و کار ما زاريست در آن زمين که نسيمي وزد ز طره دوست چه جاي دم زدن نافه هاي تاتاريست بيار باده که رنگين کنيم جامه زرق که مس*ت جام غروريم و نام هشياريست خيال زلف تو پختن نه کار هر خاميست که زير سلسله رفتن...
  14. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۷ انجمن کافه نویسندگان يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست حاليا خانه برانداز دل و دين من است تا در آغو*ش که مي خسبد و همخانه کيست باده لعل لبش کز ل*ب من دور مباد راح روح که و پيمان ده پيمانه کيست دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو بازپرسيد خدا را که...
  15. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۸ انجمن کافه نویسندگان ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست حال هجران تو چه داني که چه مشکل حاليست مردم ديده ز لطف رخ او در رخ او عکس خود ديد گمان برد که مشکين خاليست مي چکد شير هنوز از ل*ب همچون شکرش گر چه در شيوه گري هر مژه اش قتاليست اي که انگشت نمايي به کرم در همه شهر...
  16. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۶۹ انجمن کافه نویسندگان کس نيست که افتاده آن زلف دوتا نيست در رهگذر کيست که دامي ز بلا نيست چون چشم تو دل مي برد از گوشه نشينان همراه تو بودن گنه از جانب ما نيست روي تو مگر آينه لطف الهيست حقا که چنين است و در اين روي و ريا نيست نرگس طلبد شيوه چشم تو زهي چشم مسکين خبرش از سر و...
  17. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۷۰ انجمن کافه نویسندگان مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست دل سرگشته ما غير تو را ذاکر نيست اشکم احرام طواف حرمت مي بندد گر چه از خون دل ريش دمي طاهر نيست بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشي طاير سدره اگر در طلبت طاير نيست عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار مکنش عيب که بر نقد روان قادر...
  18. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۷۱ انجمن کافه نویسندگان زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اکراه نيست در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست تا چه بازي رخ نمايد بيدقي خواهيم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش زين...
  19. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۷۲ انجمن کافه نویسندگان راهيست راه عشق که هيچش کناره نيست آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نيست هر گه که دل به عشق دهي خوش دمي بود در کار خير حاجت هيچ استخاره نيست ما را ز منع عقل مترسان و مي بيار کان شحنه در ولايت ما هيچ کاره نيست از چشم خود بپرس که ما را که مي کشد جانا گناه...
  20. K

    شعر اشعار حافظ شیرازی

    غزل شماره ۷۳ انجمن کافه نویسندگان روشن از پرتو رويت نظري نيست که نيست منت خاک درت بر بصري نيست که نيست ناظر روي تو صاحب نظرانند آري سر گيسوي تو در هيچ سري نيست که نيست اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب خجل از کرده خود پرده دري نيست که نيست تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردي سيل خيز از نظرم...
عقب
بالا پایین