غزل شماره ۷۷
انجمن کافه نویسندگان
بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله هاي زار داشت
گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
گفت ما را جلوه معشوق در اين کار داشت
يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي کامران بود از گدايي عار داشت
در نمي گيرد نياز و ناز ما با...