نتایح جستجو

  1. Mayar

    نقد کاربر دلنوشته باوان اثر ژینا

    سلام عزیزم صبحت بخیر☀️ دلنوشته‌ات خیلی زیبا بود، کاملا مشخص بود که با احساس نوشتی و خوندنش حس خوبی بهم داد. اسم خیلی زیبایی براش انتخاب کردی من خودم تا حالا این کلمه رو نشنیده بودم و باید بگم معنی خیلی قشنگی داشت. از تشبیه های عالی استفاده کرده بودی که متن رو زیباتر کرده بود. من خودم به شخصه این...
  2. Mayar

    نقد و بررسی نقد داستان قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان

    سلام عزیزم روزت بخیر🍀 داستان رو خوندم خیلی خوب بود. طوری ترجمه شده بود که کاملا روان و قابل فهم بود و منظور رو به خوبی رسونده بودی. امیدوارم همیشه در همه کار موفق باشی!
  3. Mayar

    نقد کاربر نقد رمان تاکسیدرمی | حدیث پورحسن

    سلام گلم، شب خوش. من رمانت رو تا اخر خوندم واقعا خیلی حرفه‌ای و هنرمندانه نوشته بودی. اسمی که انتخاب کردی هم زیباست و خواننده رو بیشتر برای خوندن ترغیب میکنه. من به شخصه خیلی خوشم اومد و بی‌صبرانه منتظر پارت‌های بعدیت هستم. امیدوارم همیشه موفق و پایدار باشی💙
  4. Mayar

    نقد کاربر رمان شب‌های مرگ| marym

    سلام عزیزم روزت بخیر💛 من رمانت رو خوندم، خیلی زیبا بود. هرچند من خودم زیاد ژانر ترسناک نمیخونم ولی خیلی خوب تونسته بودی ترس و وحشت رو در رمان به نمایش بزاری. در کل خیلی خوب بود امیدوارم همیشه موفق باشی گلم🌹
  5. Mayar

    نقد کاربر رمان: خزان شامگاه.به قلم شهرزاد قصه‌گو.

    سلام عزیزم وقتت بخیر. من رمانت رو خوندم واقعا عالی بود. تشبیه‌های زیبایی که انجام داده بودی واقعا نظرم رو جلب کرد. در کل خیلی خوب بود. امیدوارم همیشه زیبا بنویسی.موفق باشی.
  6. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    ممنون از راهنماییهات گلم درستشون میکنم❤
  7. Mayar

    نقد کاربر نقد اپیزود روح زیبا | مینا مرادی

    سلام عزیزم شبت خوش💙 باید اعتراف کنم که واقعا فوق‌العاده بود! راستش وقتی خوندمش یه جورایی رو خودمم تاثیر خیلی زیادی داشت و واقعا برام اموزنده بود. به خصوص اینکه من این قسمتش رو خیلی دوست داشتم: (خیلی وقت‌ها از خودمون انتظار داریم که مثل یک قهرمان بی‌عیب و نقص باشیم، ولی واقعیت اینه که همه‌مون...
  8. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    ممنون عزیزم. خواهش میکنم گلم. من خودمم امتحان داشتم درک میکنم.
  9. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    باشه چشم ممنون از راهنماییت عزیزم❤
  10. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام عزیزم دو پارت جدید گذاشته شد.
  11. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    بعد از باندپیچی از جام بلند شدم و سمت دهانه گودال رفتم تا شب نشده برگردم سازمان، تا همین حالاشم خیلی دیر کرده بودم. از گودال خارج شدم و برگشتم نگاهی به گرگ‌ها انداختم که دیدم دیگه دنبالم نمیان. چه عجب بالاخره ولم کردند. هنوز پنج دقیقه نبود که داشتم راه می‌رفتم که یهو رعد و برق زد. با تعجب نگاهی...
  12. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    فقط یکم دیگه مونده بود تا به بالای تپه برسم که یهو پاهام لغزید و نزدیک بود بیفتم. جیغی کشیدم و محکم‌تر به تپه چسبیدم. - خدایا من هنوز نمی‌خوام بمیرم، هنوز جوونم! خواهش می‌کنم خودت کمکم کن. با هزار بدبختی و ترس بالاخره به بالای تپه رسیدم و خودم رو کشیدم بالا. با رسیدن به بالای تپه سریع به سمت...
  13. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/39775/ بفرمایید اینم لینک رمان
  14. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    سلام نه گلم! راستش درگیر امتحاناتم دیگه کم میرسم بیام سر بزنم
  15. Mayar

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    سلام وقت بخیر درخواست تگ داشتم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39775/
  16. Mayar

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    سلام وقت بخیر در خواست تگ دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39775/
  17. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    سلام عزیزم راستش من خودم تازه کارم ناظرم گفت توصیفاتم باید بهتر بشه.( هر دو هم فضاسازی و هم شخصیت پردازی)
  18. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    شبتون بخیر، سه پارت جدید گذاشته شد.
  19. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    باید زخمش رو می‌بستم، یهو نگاهم به شلوار داغونم افتاد. با بدبختی آهی کشیدم و پاچه‌ی شلوارم رو تا زانو پاره کردم و زخم گرگه رو بستم تا خونریزیش بند بیاد. مامانم یک پزشک بود و از اون جایی که از بچگی من هم عاشق پزشکی بودم همیشه کتاب‌هاش رو می‌خوندم، البته اونایی که آسون‌تر بودند رو. حتی وقتی خودش...
  20. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با ترس و لرز دنبالش راه افتادم. فکر کنم حدود یک ساعتی گذشته بود و من همچنان داشتم دنبال این گرگه می‌رفتم. وای خدا! پاهام درد می‌کنه، دیگه جون ندارم؛ آدمم نیست حداقل ازش بپرسم کدوم گوری داره میره. یعنی تا کجا می‌خواد بره دیگه؟! نگاهی به دور و اطرافم کردم. ولی اگه اینجا واقعا جنگل پشتی باشه، حتی...
عقب
بالا پایین