✧تمرین اول✧
بیت شعر: گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی ☆ حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
بیت با خط عروضی: گر بِ همِ عمر خیش با تُ برارم دمی ☆ حاصل عمران دمست، باقِیِ ایام رفت
تقطیع بیت: گـــَر / بِ / هَ / مِ / عُمرِ / خیش / با / تُ/ بَ / را / رَم / دَ /می ☆ حا / صِ / لِ / عُم / ران / دَ /...
ده سال قبل
سن خوزه، کالیفرنیا
قرار بود کای گریه کند. او می دانست که قرار است گریه کند. در واقع همه میدانستند. اما چشمهی اشک او خشک شده بود. اگر اشک در چشمانش نیش می زد، به دلیل مه زدگی شدید اتاق پذیرایی سالن تشییع جنازه بود. غمگین بود؟ گمان میکرد غمگین است. اما او واقعا باید اندوهگین میبود...
شاید الان که دارم تبریک میگم بهم بخندین که چه دیر!
ولی بخدا اطلاعیهش برام نیومده بود?!
حتی چند بار تگ شده بودم و نفهمیده بودم??♀️?
چرااااا??؟
ایشالله صد هزارتایی شدنمون?
ولی خدایی خیلی دیره?
سلام نرجس جان?
واقعیتش من تو رمان خیلی سخت پسندم ولی از رمانت خوشم اومد?
از اینکه اولش گنگ بود و کم کم شخصیتها معرفی شدن و هم زبان نوشته شدن رمان، مثل برخی از رمانهایی که ادبی مینویسن ولی به دل نمیشینه نبود! آدم رو در خودش غرق میکرد?
کلا بگم قشنگ بود و البته دو سه جا از حواس پرتی حروف "را"...
تند و تند، پاهایش را تکان میداد. حتی نگاههای مردم نیز نمیتواست مانع این کارش شود. یک نگاه به ساعتش، نشان داد که این ساعتهای نحس ادامهدارند. او میخواست سر و صدا متوقف شود. دلش میخواست تصور کند که در تابوت میخزد و درب آن را می بندد تا صداها را نشنود؛ اما آنگونه در یک فضای تنگ با یک جسد...
در حالی که پاهایش گویی به زمین چسبیده بودند، رفتن آنها را تماشا کرد. احساس میکرد در حال سقوط به سمت پایین است. از زمانی که معلم مدرسهی ابتداییاش اصرار داشت والدینش او را نزد روانشناس ببرند، میدانست که او با بقیه متفاوت است؛ با این حال، اکثریت اعضای خانوادهاش گفتند که او فقط "کمی عجیب است"...