نتایح جستجو

  1. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    اگر آدم بخواهد به تمام خطراتی که متوجه ما هستند فکر کند باید اصلا پای خود را از خانه بیرون گذارد . وقتی هم در خانه ماند باید از جایش تکان نخورد . چون در آنجا هم ممکن است بلایی بر سرش بیاید . چه بسا کسانی که در حمام برق می گیردشان . یا اینکه پایشان روی پله ها لیز می خورد و می شکند یا موقع بریدن...
  2. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    آدمها هیچ وقت تنها نیستند . وقتی آدم تنها شد کافی است کسانی را که دوست دارد در نظر مجسم کند، مجسم کند که آن آدمها در ذهن او حضور دارند، کاری ندارد، همین...! ناپدیدشدگان | آریل دورفمان
  3. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    ارزشش را دارد از درخت انجیر بالا برویم تا شاید بتوانیم انجیری بچینیم. این کار، بهتر از این است که زیر سایه‌اش دراز بکشیم و منتظر افتادن میوه بمانیم. در هر حال، باید به استقبال خطر رفت...! دخمه | ژوزه ساراماگو
  4. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    پیوسته در تاریخ ساعتی فرا می‌رسد که در آن، آنکه جرأت کند و بگوید دو دوتا چهارتا می‌شود مجازاتش مرگ است. و مسئله این نیست که چه پاداش یا مجازاتی در انتظار این استدلال است. مسئله این است که بدانیم دو دوتا چهارتا می‌شود، آری یا نه؟ طاعون | آلبر کامو
  5. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    بعضی چیزهای دور و برمان تغییر می کند، آسان تر می شود یا سخت تر، این جوری یا آن جوری، اما در اصل هیچ چیز تغییر واقعی پیدا نمی کند. من به این اعتقاد دارم. تصمیمات خودمان را گرفته ایم، زندگیمان در جریان است، و آن قدر ادامه پیدا می کند تا به آخر برسد. اما اگر این طور است پس بعدش چی؟ منظورم این است...
  6. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    همه ی خاطرات و اتفاقات ناگوار با مرور زمان به فراموشی سپرده خواهند شد یا دیگر مانند قبل آزار دهنده نخواهند بود. همانطور که دریا جای پا را در ماسه ها از بین می برد...! ... هر کدام از ما سه موجود هستیم. یک وجود شیئی داریم که همان جسم ماست، یک وجود روحی که همان آگاهی ما و یک وجود کلامی یعنی همان...
  7. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    مگر انسان میتواند حالات خود را با کلمات بیان کند؟ اما همدلی و همزبانی حسن بزرگی ست. تو برای همدل و همزبان خود لازم نیست همه چیز را بگویی تا او اندکی از تو را بفهمد. بلکه کافی ست اندکی بر زبان بیاوری تا او همه تو را دریابد...! ... آدمهای سالم مثل هم هستند، زیرا خوشبختی یک رنگ دارد. این بدبختی...
  8. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    همه ی بادكنك ها روزی می تركند . حقايق و روياهای زندگی چون بادكنكی است كه كودكی در دست گرفته و به دنبال خود می كشد. كودك با شنيدن صدای تركيدن بادكنكش به گريه می افتد ، اما بعد به دنبال بادكنك تازه ای مي گردد . زندگی تسلسل بادكنك هاست...! ابرصورتی | عليرضا محمودی ايرانمهر
  9. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    برای مردم غمگین زندگی در شهر آسانتر است. در شهر شخص می تواند صد سال زندگی کند بدون انکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است...! موسیقی مرگ | لئو تولستوی
  10. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    - وقتی بچه بودید دلتان می‌خواست بعد‌ها چه کاره شوید؟ قهرمان تیراندازی با کمان. خیلی به شما می‌آید. چون سوالم را به خودم برنگرداند، ادامه دادم: من، وقتی بچه بودم می‌خواستم خدا بشوم. خدای مسیحیان. حدود پنج سالگی فهمیدم که آرزویم تحقق ناپذیر است. بنابراین کمی آن را تعدیل کردم و تصمیم گرفتم مسیح...
  11. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغو*ش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست...! ... بی حساب بچه دار شدن اشتباه است، بچه دار شدن برای کاستن از تنهایی خویش غلط است، هدف دار کردن زندگی با تولید چون خودی، اشتباه است. و اشتباه است اگر با تولید مثل، درصدد رسیدن به جاودانگی باشیم...
  12. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    پیر میگوید: من اغلب از خود میپرسم که چه باید بکنم . در هفتادو پنج سالگی میتوان افکار خود را عوض کرد ولی نمیتوان عادات خود را تغییردارد ...... نفرت من از وضع موجود ناشی از کینه سیاسی نیست ، مثل کینه یک رای دهنده انتخاباتی نیست ، بلکه نفرتی انسانی است که این جامعه را غیر قابل قبول می داند . بلی ،...
  13. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    من پيش از ديدن او تنها بودم . خجالتى بودم . غمگين بودم . اما دلم مال خودم بود . مى دانستم چه كنم . با دردهاي خودم مى ساختم . اما حالا عاشق شدم . عشق مرا گرم كرد . از تنهايى در آورد . اما غم عشق با همه ى شيرينى ، سخت جانم را آزار مى دهد...! ...تو مرا اسير كردى . وقتى به قصه ات گوش مى دادم ، وقتى...
  14. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    نیمه عینی زندگی و واقعیت، در دست سرنوشت است و از این رو تغییر می کند. نیمه ذهنی، خود ما هستیم و علت اینکه نیمه ذهنی به طور عمده تغییر ناپذیر است، همین است...! در باب حکمت زندگی | آرتور شوپنهاور
  15. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    زمانی دو انسان وجود داشتند. وقتی آن‌ها دو ساله بودند، با دست‌هایشان همدیگر را زدند. هنگامی که دوازده ساله شدند، با چوبدستی و سنگ به هم حمله کردند. زمانی که بیست و دوساله شدند، با تفنگ به هم شلیک کردند. وقتی چهل و دو ساله شدند، به هم بمب پرتاب کردند. هنگامی که شصت و دو ساله شدند، بیمار شدند. وقتی...
  16. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    عزلت یافتنی نیست، می سازیمش، ساخته می شود. وقتی متقاعد شدم که باید تنها باشم، که تنها بمانم تا کتاب بنویسم، ساختمش. تا حالا این طور بوده؛ در این خانه تنها بوده ام؛ خودم را اینجا به بند کشیده ام. البته ترس هم با من بوده است، حتماً. خانه حالا مآوای نوشتن شده است. کتابهایم از همین خانه به بیرون راه...
  17. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    عشق چیست؟ عشق تسلیم شدن است. عشق دلیل عشق است. عشق فهمیدن است. عشق موسیقی است. عشق همان قلب پاک است. عشق شعر اندوه است. عشق نگریستن روح شکننده است به آینه. عشق گذراست. عشق یعنی اینکه هرگز نگویی پشیمانم. عشق تبلور است. عشق ایثار است. عشق تقسیم کردن یک شکلات است. عشق اصلا" معلوم نمیشود. عشق حرفی...
  18. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    تنبلی مطلوب عاشق فقط این نیست که «هیچ کاری نکند» بلکه فراتر از هر چیز «تصمیم نگرفتن» است...تنبلی واقعی یعنی اینکه مجبور نباشی درباره‌ی چیزی تصمیم بگیری، خواه «آنجا باشی یا نه». بسیار شبیه حال و روزگار تنبل کلاس که آن ته می‌نشیند و ویژگی دیگری ندارد جز آنکه «آنجا» باشد. تنبل‌ها نه در فعالیتی شرکت...
  19. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    فلیپ در حالی که سردی در قلب خود حس میکرد پاسخ داد: خیلی کم برای زندگی کردن کفایت نمی کند. «در دنیا هیچ چیز ناراحت تر کننده تر از نگران استعانت مالی بودن نیست . من از آن هایی که پول را حقیر می شمرند خیلی بدم می آید. این ها یا ریاکارند یا احمق. پول مثل حس ششم می ماند که اگر نباشد آن پنج حس دیگر...
  20. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    برای من غیر از او چیزی در دنیا نبود و من او را بهترین آدمِ دنیا و از خطا مبرا می شمردم و به همین دلیل نمی توانستم غیر از او برای چیزی زنده باشم.هیچ هدفی در زندگی نداشتم جز اینکه در چشمِ او همان باشم که او گمان می کرد هستم.و او مرا اولین و بهترین زن دنیا می شمرد و صاحب همه ی فضایل و من می کوشیدم...
عقب
بالا پایین