نتایح جستجو

  1. ZeinabHdm

    چالش [ تمرین نویسندگی ]3️⃣

    وقتی که نگاهش را به چشمانم دوخت؛ درون دفتر چشمانش، چیزی بود که نمی‌توانستم ترجمه اش کنم؛ وقتی که بوی عطرش را در میان خانه جا گذاشت فهمیدم که درون چشمانش ابیاتی در حال جان گرفتن بود که من نمی‌توانستم بار سنگین وزنشان را تحمل کنم؛ در نهایت با آمدن پیراهن خونینش دریافتم که شعر جان گرفته در عمق...
  2. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    مدتی بعد بود که خود را به امام زاده رساند، فضای امام زاده با انوار سبز رنگ معنوی تر می‌نمود و این برای اویی که سال‌ها از دیدن چنین موهبتی برخوردار نبود، مقدس جلوه میشد؛ برای لحظه‌ای از اینکه سال‌ها از چنین موهبتی برخوردار نبود، خدا را شکر گفت چرا که اگر محدودیتی برای او وجود نداشت، این حس عمیق...
  3. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    تیرداد که سکوت او را مشاهده کرد، ابرویی بالا انداخت و گفت: - اومدی اینجا چای بخوری؟! علی نیم نگاهی به لیوان چای نصفه در دستش انداخت و مسخره گفت: - مگه مال تو رو می‌خورم که چشم نداری ببینی بخیل! سپس با گذاشتن لیوان نصفه بر روی میز کنار دستش، غرولندی کرد و گفت: نخواستیم. خیلی خب بابا، چه زودم...
  4. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    روزها اما در پی هم می‌گذشتند؛ نیسان رو به افول بود و گولان از پس کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان چشمک میزد؛ لبخند زیبای بهار در گولان برای باوان نیز معنای جدید به ارمغان می‌آورد؛ چرا که او وصال را حس می‌کرد و نزدیکی این آرامش را بیشتر در خود حل می‌نمود. روزهای گذشته یادآور تلخی حس دوری و فراق از...
  5. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    همچنین رنک نویسنده رسمی
  6. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    درخواست دریافت رنک نویسنده افتخاری دارم کافه نویسندگان چاپ شده دارم به اسم ریشه‌های مخفی https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir/product/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D9%81%DB%8C/ چاپ شده توسط انتشار حوزه مشق دو رمان در حال تایپ دارم: مژدار و ساقدوش دو داستان هم تمام کردم: راز گل...
  7. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    مدتی گذشت، اوضاع آشفته‌ی عمارت فروکش نکرده هیچ؛ اوضاع نامساعد پسر بزرگ خانواده و همسر تازه عروسش موجی از صحبت های ریزی و درشتی را به دنبال داشت و همین صحبت‌های زیرزیرکی خاله زنک های عمارت بود که مرد جوان تازه داماد را وحشی تر می‌نمود و اخلاق نامتعادلش را روی سر دخترک هوار می‌کرد؛ دخترکی که پیش...
  8. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    با گذشت چهار روز از گم شدن باوان، درون قصر دل خدمتکار سابق باوان نیز آشوبی لانه کرده و قصد آرامش و عقب نشینی نداشت؛ دوست داشت با مزاحمت‌های گاه و بیگاهش، دخترک را آزرده خاطر و افسرده کند؛ این از نگاه‌های خیره اش به در اتاقکی که در آن سکنی گزیده بود، به راحتی میشد فهمید؛ از شبی که فردایش برای او...
  9. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    در اتاقک که بسته شد، به سمت کیفش پا تند کرد و پس از برداشتن آن از مریض خانه خارج شد و در را نیز بست، به داژیار گفته بود که کجا با هم ملاقات خواهند کرد، بنابراین پیاده به سمت یکی از خانه‌های اهالی ده رفت، به بهانه سر زدن به یکی از مریض هایش که قول داده بود پس از بازگشت از تهران، او را ملاقات...
  10. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    درخواست تگ فرعی رمان ساقدوش https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-saqdvsh-zynb-hady-mqdm.39773/page-2#post-331010
  11. ZeinabHdm

    دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm

    داستان نقاشی ناتمام نویسنده : @محمد مهدی گودرزی لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/nqd-dastan-nqashy-natmam-mntqd-zeinab.40172/#post-331777 تاریخ تحویل: سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴
  12. ZeinabHdm

    دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm

    رمان شکست جادو نویسنده: سارینا @.Sarina. لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/nqd-vlyh-rman-shkst-jadv-sr-saryna-mntqd-zeinab.39762/#post-330593 تاریخ تحویل: پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴
  13. ZeinabHdm

    دفترکار دفترکار منتقد رمان ZeinabHdm

    رمان در حصار رویا نویسنده: ملیحه حمیدی @malihe لینک نقد: https://forum.cafewriters.xyz/threads/nqd-vlyh-rman-dr-hsar-yk-rvya-mntqd-zeinab.40021/#post-330394 تاریخ تحویل: بیستم اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
  14. ZeinabHdm

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    درخواست تگ رمان ساقدوش https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-saqdvsh-zynb-hady-mqdm.39773/
  15. ZeinabHdm

    اطلاعیه تاپیک جامع اعلام پایان داستان کوتاه

    اعلام پایان داستان راز گل سرخ داستان نقد شده و موارد نقد اصلاح گردید. https://forum.cafewriters.xyz/threads/dastan-kvtah-raz-gl-srkh-zynb-hady-mqdm.38625/
  16. ZeinabHdm

    پایان‌نقدوبررسی نقد داستان نقاشی ناتمام | منتقد: Zeinab

    نقد داستان نقاشی ناتمام نقد اولیه داستان 🔶عنوان عنوان شما از ترکیب دو کلمه نقاشی + ناتمام تشکیل شده، عنوانی ساده و با ترکیب کلماتی که کلیشه ای در آن دیده نمیشود؛ نام رمان توانست راغبم کند که متن را بخوانم پس میتوان گفت که نویسنده در انتخاب کلمات موفق بوده؛ اما باید گفت که نقاشی ناتمام من را برد...
  17. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    علی که تقلای داژیار را میدید؛ لعنتی به تمام تصورات ذهنش فرستاد و سعی کرد که اشک چشمانش را فرو نشاند، بنابراین با صدایی که سعی می‌کرد محکم بودنش را اثبات کند؛ رو به داژیار گفت: تا زمانی که نگی اون اعلامیه‌ها کجان، منم نمیگم باوان کجاست. آخه اون اعلامیه‌ها به چه دردت میخورن؟ به چه درد تو میخورن؟...
  18. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    خورشید ظهرگاهی که قدم‌هایش را از میان برداشت و در پشت ابرهای خاکستری رنگ آلیجان پنهان شد؛ قدم‌های مردی بر روی برف‌های تازه متولد شده اسفند ماه نیز صدای سکوت کوچه را بر هم میزد و ملاقات دو مرد را یادآور میشد؛ دکتر تازه وارد که پیرمرد را معاینه کرد، گوشی پزشکی‌اش را رها کرد و پشت میزش نشست، عینکش...
  19. ZeinabHdm

    در حال ویرایش رمان مژدار | نویسنده: زینب هادی مقدم

    مرد از اسبی که بر روی آن سوار بود؛ به زیر، پای گذاشت و با خوشحالی به سوی او گام برداشت، اولین کسی بود که او دوست نداشت حداقل در این شرایط موفق به ملاقاتش باشد. لبخندی متظاهرانه بر ل*ب نهاد و بر خلاف میلش ابراز کرد: - اوم، از دیدنت خوشحال شدم. دانیار کمی دیگر به او نزدیک شد و دستی بر روی شانه فرو...
عقب
بالا پایین