نتایح جستجو

  1. زهرا سلطانزاده

    فراخوان فراخوان جذب مترجم

    اعلام آمادگی
  2. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان دفترچه‌ی نیمه کاره | ناظر: سونی

    سلام عزیزم سه پارت جدید https://forum.cafewriters.xyz/threads/42348/post-380146
  3. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    صبح شد. نور کم‌رنگی از لای پرده‌های نیمه‌باز اتاق رد شد و روی کف چوبی افتاد. او پلک‌هایش را با سختی باز کرد، چشم‌هایش هنوز سنگین بودند، و بوی رطوبت و خاک نم‌خورده همان‌جا باقی مانده بود، مثل سایه‌ای از شب گذشته. دفتر نیمه‌کاره کنار دستش بود، اما چیزی عجیب بود: قطره‌هایی سیاه روی صفحات تازه خشک...
  4. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    قلم هنوز میان انگشتانش بود، اما انگار دیگر از آنِ او نبود. دستش بی‌اراده می‌لرزید، و جوهر از نوک قلم چکه می‌کرد، مثل خون تازه از زخمی کهنه. صدای نفس در گوشش هنوز ادامه داشت. آرام و منظم. نه انسانی، نه غیرانسانی. چیزی بین دو جهان. -‌ می‌شنوی؟ صدایی زنانه، آرام و لرزان از گوشه‌ی تاریک اتاق پیچید...
  5. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    شعله‌ی شمع ناگهان لرزید. انگار از درون شعله نسیمی برخاست، نسیمی که بوی خاکِ خیس و خون خشک‌شده می‌داد. سایه‌ها کش آمدند، روی دیوارها رقصیدند و شکل‌هایی ساختند که هر لحظه واقعی‌تر می‌شدند. او به دفتر خیره شد، به آن خطوطی که انگار خودش نمی‌نوشتشان، بلکه چیزی از درون تاریکی آن‌ها را از ذهنش بیرون...
  6. زهرا سلطانزاده

    تولد 🔸تاریخ تولد کاربران🔸

    1385/6/28 🌚
  7. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: زهرا سلطانزاده

    چک شد عزیزم. چند مورد غلط املایی داشتی که رفع شد. خط دیالوگ باید فاصله داشته باشه. بعضی وقتا پوینت میشه برای رفع اون بعداز خط دیالوگ اول یک نیم‌فاصله بزن بعد اون یک فاصله کامل. قلمت مانا.🫀🌱
  8. زهرا سلطانزاده

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی | آثار تالار رمان

    درود و مهر. درخواست تگ فرعی https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-334391
  9. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان دفترچه‌ی نیمه کاره | ناظر: سونی

    سلام عزیزم یک پارت جدید https://forum.cafewriters.xyz/threads/42348/post-379396
  10. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    او قلم را روی کاغذ نگه داشت و لحظه‌ای به سکوتی که در اتاق حاکم شده بود گوش داد. هیچ صدایی جز تیک‌تاک شمع و زمزمه‌ی باد از لای شکاف پنجره به گوش نمی‌رسید، اما این سکوت سنگین‌تر از هر طوفانی بود که تا به حال تجربه کرده بود. قلبش تند می‌زد، نه از ترس، بلکه از حس کشف چیزی که سال‌ها در عمق وجودش دفن...
  11. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | ناظر: مینرا

    سلام عزیزم دو پارت جدید https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-379390
  12. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    هوای شهر سنگین شده بود، نه از گرما، از چیزی شبیه یاد. نور غروب روی دیوارها افتاده بود، سایه‌ی درخت‌ها روی زمین کشیده می‌شد و بوی خاکِ گرم از دل سنگفرش بلند می‌شد. ویکتور آرام راه می‌رفت، در میان جمعیتی که هرکدام به مقصدی نامعلوم می‌رفتند. صدای قدم‌ها، گفت‌وگوهای پراکنده، صدای خنده‌ی دور، همه...
  13. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    ویکتور هنوز ایستاده بود، باد از سمت دریا به موهایش می‌پیچید و بوی نمک در فضای اطراف پخش می‌شد. آفتاب به آرامی از پس ابرها بالا آمده بود، اما هنوز رنگ نور نرم و کم‌جان بود، گویی خورشید هم نمی‌خواست این لحظه‌ی میان روشنایی و سایه را بر هم زند. چشم‌هایش را بست و به صدای موج‌ها گوش داد. هر موج،...
  14. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ سایه و یاد فتاد سایه‌ی او بر دلِ خرابِ من، چو مِهر بر شبِ تیره، چو نور بر خَوابِ من. گذشت عمر و نرفتی ز خاطرم ای دوست، که بود یادِ تو آویزه‌ی طنابِ من. ز بوی زلف تو پر شد نسیمِ جانم باز، ولی چه سود، که بی‌جان شد از عذابِ من. به هر کجا که نظر کردم از تو نقش افتاد، که در دو دیده تویی نقشِ...
  15. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ سرنوشت چو بخت خفته، مرا خوابِ خوش نمانده دگر، به جز خیالِ تو، در چشمِ تر نمانده دگر. قضا نوشت جدایی، به خطِّ خون بر دل، که جز ملالِ فراق،مرا ثمر نمانده دگر. به باد دادمِ دل را، به نامِ عشقِ تو، لیک ز دل نشانِ صفا و نظر نمانده دگر. به خاکِ کویِ تو افکند روزگار مرا، غبارِ پایِ توام، بال و...
  16. زهرا سلطانزاده

    نویسندگان ~ اعلام پارت گذاری ~ آبان 1404

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-334391 دو پارت ارسالی
  17. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    مه نازک‌تر می‌شد، اما هنوز مثل پارچه‌ای نیمه‌شفاف در هوا آویزان بود. نور خورشید از پشتش عبور می‌کرد و جهان را به رنگی میان نقره و طلا درآورده بود. ویکتور آهسته از تپه بالا می‌رفت. سنگ‌های خیس زیر پایش صدا می‌دادند، صدایی خفه، شبیه نفس کشیدن زمین. هر قدمش با بوی خاک و نم آمیخته بود، و هر نسیم،...
  18. زهرا سلطانزاده

    نویسندگان ~ اعلام پارت گذاری ~ آبان 1404

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/42348/post-374359 درود و مهر. سه پارت ارسالی
عقب
بالا پایین