نتایح جستجو

  1. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان دفترچه‌ی نیمه کاره | ناظر: سونی

    برای امروز سه پارت جدید گذاشتم
  2. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    از پشت شیشه‌ی بخارگرفته‌ی پنجره، انعکاس مبهم چهره‌اش را دید. نیمی از صورتش در سایه محو شده بود، نیمی در نور چراغ خیابان، و همین تضاد، چیزی درونش را می‌لرزاند؛ انگار خودش را میان دو جهان می‌دید، جایی بین فراموشی و زنده‌ماندن. هوای اتاق بوی خاکِ نم‌خورده می‌داد، بویی که همیشه یادآور زمستان‌های...
  3. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    نمی‌دانم چند لحظه گذشت. شاید چند ثانیه، شاید سال‌ها. تاریکی مثل موجی غلیظ از پشت پلک‌هایم فرو ریخت و همه‌چیز را بلعید. صدای تیک‌تاک ساعت دیگر نبود. هیچ صدایی نبود. فقط یک نوع سنگینی در هوا، شبیه نفس کشیدن در زیر خاک. دستم را تکان دادم، اما هوا چنان سرد بود که مفاصلم نمی‌جنبیدند. بوی فلز، بوی تیز...
  4. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ رمان دفترچهٔ نیمه‌کاره | زهرا سلطان‌زاده

    تیک… تاک… تیک… تاک… ساعت روی دیوار سال‌ها بود که از کار افتاده بود، اما حالا دوباره صدا می‌داد. صدایی ضعیف، زنگ‌خورده، مثل نفسی که از ته چاه بالا می‌آید. هر ضربه‌اش لرز کوچکی به شیشه‌های پنجره می‌انداخت و در میان آن سکوت، چیزی مثل خشم در هوا می‌چرخید. سرم را بالا گرفتم. او هنوز همان‌جا ایستاده...
  5. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | ناظر: مینرا

    متاسفانه این‌ اشکالات مال غلط گیره کبیوردمه، بازم خسته نباشی قربونت برم🫀🌱
  6. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ وصال به باده گفتم و گفتا: وصال در فناست میانِ نیستی است آن‌که عاشقِ خداست ز خویش رَستن و در او شدن، طریقِ سلوک که در حضورِ عدم، جان به بی‌نشان رباست نه بوسه ماند و نه رخ، نه من، نه او باقی که در وصالِ حقیقی، جداییِ ما رواست دل از خودم تهی و پر ز نورِ بی‌پایان که این وصال، سرآغازِ رفتنِ...
  7. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ یوسف (پاسخ به زلیخا) به نامِ عشق، گناهی نمانده در دلِ من، که نور بخشده بر این تیره‌سیرِ حاصلِ من. تو آمدی به هوایِ گناه، لیک ای دوست، خدا نوشت در آن وسوسه، تطهیرِ من. ز بندِ تهمت و زندان چو بگذرم روزی، به یادِ گریه‌ی تو می‌تپد ضمیرِ من. زلیخیا، تو مپندار خسته‌ام ز عشقت، که عشق پاک بود و...
  8. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ زلیخا به یادِ چهره‌ی او، پیر و بی‌نوا ماندم، ز عمرِ رفته فقط حسرتِ وفا ماندم. زمان گذشت و نماند آن نگاهِ روشنِ او، من از شرارِ گناهی همیشه جا ماندم. به گریه شستم ازین چشم، خوابِ دیرینه، که در تمنّای آن بوسه‌ی خطا ماندم. به باد گفتم و آه از دلم برون آمد، که من اسیرِ همان بویِ قُمصطا...
  9. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    قانون نگارشی: آخر جمله، قبل از نقطه، نیم‌فاصله نباید باشد.( بدون اینکه آب نیم‌فاصله استفاده کنی فقط نقطه بذار بعداز پایان جمله‌ات) در اینا اصلاح پیشنهادی هستن باعث میشن متنت روان‌تر بشه. خود متنی که نوشتی کلا اوکی هستش و من فقط اصلاح پیشنهادی دادم بهت که متن سنگینی نداشته و روان باشه همین.
  10. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    ✅ ایراد: بین «به» و «خودش» بهتر است مکث کوتاه با ویرگول بیاید تا پرش لحنی نداشته باشد. ✅ ایراد: دو نقطه (:) در اینجا کاربرد ندارد؛ باید نقطه باشد. ✅ ایراد: فعل «می‌گه» باید با نیم‌فاصله نوشته شود: «می‌گه» → «می‌گه». ✅ ایراد: فعل «می‌گوید» از نظر زمانی با فضای روایت هماهنگ نیست؛ بقیه افعال...
  11. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/41307/post-350471
  12. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    معذرت میخوام عزیزم اشتباهی فرستادم 😬🤦🏻‍♀️
  13. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    بنظرم اول یه درخواست نقد بده که نکات قوت و نکات ضعف رو بهت بگه. بعد اون برای تگ درخواست بده.
  14. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: زهرا سلطانزاده

    باشه عزیزم چون من از نصفه نظارت می‌کردم کامل متوجه ساختار داستانت نشدم. امروز که از اول خوندم متوجه شدم. میتونی پارت گذاریتو شروع کنی. قلم زیبایی داری، قلمت مانا🌱🫀
  15. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ نامه‌ای به معشوقِ بی‌وفا نوشتم از دلِ تنگم، به خطِ اشک و فغان، سلامی از دلِ ویران، به آن دلِ نادان. چه بی‌خبر شدی از عهدِ عاشقانِ قدیم، که رفت مهرِ تو از سینه چون غباری نهان. به بوسه‌هایِ تو سوگند، زهرِ نیرنگ است، که ریخت بر ل*بِ من، وعده‌هایِ رنگین‌دان. به هر نفس، غمِ تو می‌کشد به یادِ...
  16. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ بیداریِ بی‌یار چو از خیالِ تو بیدار گشتم ای دلدار، شکست خوابِ خوشم با صدایِ یادِ غبار. به گوشِ خسته‌ام آن نغمه‌هایِ دیرینه، چو موجِ دور رسید و گسست در دلِ تار. دگر نه عطرِ تو ماند و نه بویِ دیدارت، فرو نشست به شب، شعله‌هایِ اشک و شرار. به باد گفتم و با گریه سر نهادم باز، که بی‌تو سینه‌ی...
  17. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ در حسرتِ بازگشت یار بیا، که بی‌تو نفس در سحر نمی‌پیچد، صدایِ عشق دگر در دل نمی‌پیچد. شکست بالِ دعا در هوای نامحرمی، که جز به یادِ تو، پر در سفر نمی‌پیچد. به چشمِ خسته‌ام از گریه رنگِ خواب نماند، چو ابرِ بی‌سر و پا در گذر نمی‌پیچد. چه سود ازین همه اشکِ پیاپی و بی‌تابی؟ که آفتاب ز غم در...
  18. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ انتقامِ خاموش دگر به نامِ تو افسانه‌ای نمی‌خوانم، که رفت یادِ تو با بادِ سردِ بی‌جانم. ز اشکِ سوخته، گل‌های وهم روییدند، که سوخت جان و نماندش نوایِ پنهانم. ببین، چو شمع، فروزان شدم درین ظلمت، ولی ز داغِ تو در خود شکست ایمانم. به خنده آمدی و رفتی، چو موجِ دریاها، و من شکستم و خاموش ماند...
  19. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ رازِ نهان دلم نهفته رازی‌ست در این سینه‌ی خاموش، که جز نسیم نگویدش از باغِ شبان‌کوش. نگاهِ او چو برق، گذر کرد و دلِ من، چو شمعِ خسته، سوخت در آن لحظه‌ی بی‌هوش. لبانِ سرخِ او سخنِ عشق می‌سرود، ولی زمان نداد مجالِ دلِ مدهوش. نکرد ل*ب به نامِ من آشنا گشودن، که بینِ ما حرام بود آهِ دگرنوش...
  20. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: زهرا سلطانزاده

    پارت ۲۱۲ فعل‌ها و ضمایر گاهی دوپهلو و شلوغ می‌شن. مثلاً: «دستش می‌لرزید، تی را کناری گذاشت و کلافه روی پله‌های سالن نشست.» فاعل در جمله‌ی دوم مبهم می‌مونه چون بلافاصله شخصیت جدید وارد میشه. پیشنهاد: ✅ «ماه‌بانو دستش می‌لرزید، تی را کنار گذاشت و کلافه روی پله‌ها نشست.» استفاده از نیم‌فاصله و...
عقب
بالا پایین