هزار بار جملاتی که گفتم رو خوندم،
من اگه یکی این جملات بهم بگه سکته می کنم
این همه صبر از کجا میاد، چطور تا حالا از دست من سکته نکرده و می تونه خودشو کنترل کنه جوابشون نده...
کلا گمونم در روابط مشکل اعتماد بسیار نیست مشکل اعتمادی هست که کم میشه اون اعتماد بسیاره آسیب نمی رسونه
خدایا قدرت صبر و تحمل این ادم رو بهم بده.. دیشب جلو روم موهاشو دراورد باهاش نخ دندون کشید و جاییش که نخارید نبود بعد شارژر من بیچاره و بعد ترش میگه من رو تمیزی حساسم حتی دستگیره درو میگیره...
هیچی..گاهی که تو خیابون راه میرم هوا گرم میشه، هوا سرد میشه، بو جوب میاد، خستم میشه و ... یهو که میخوام غر بزنم یادم میاد این روزا با همه چالش هاش برام یه نعمته و زیر ل*ب میگم خدایا شکرت که این روزا رو هم دیدم حتی اگه کوتاه باشه..اگه همین امروز همین ثانیه هم بمیرم،این فرصت یه ساله ای که بهم...
لئو اصلا اینجور نیست شما اشتباه می کنید حالا شاید شوخی پرونده ولی تو برخورد به حساسیت ادما اهمیت میده( من چون قبلا همین دید راجبش داشتم شاید سال ها هم فرومی بودیم ولی هیچوقت پستاشو ریپلای نمیکردم ولی الان در مکالمات و ریپلای ها می بینم چنین نیست )
امروز یه درمانگر که از نزدیک یکی از کیس های مدعی تجاوز رو میشناخت و مراجعش بوده، برش تامل برانگیزی از زندگی شاکی(قبل از ماجرای افشای تجاوز و در موضوعات دیگه و مشابه )گفت..کسی که پیش خیلی ها بی آبرو هست و خیلی ها قضاوتش می کنند به احتمال زیاد در یه ماجرای وحشتناک گیر افتاده بوده و کلا زندگیش...
دلم داره مث سیر و سرکه می جوشه که راست باشه چیزی که دیشب شنیدم و سرکاری نباشه..
هیچوقت کسی رو نفرین نکنید اگه روزی بفهمید اتفاقی برا اون ادم افتاده از درون متلاشی میشید...
وقتی خشمتو خالی می کنی دلت که خنک نمیشه هیچ، بعدش قلبت ناراحت میشه که چرا اینجور دلشو میشکنی.. چیزی که با یه گفت و گوی ساده میشد( میشه ) حل شه، چرا باید با این همه اعصاب خوردی،n جلسه تراپی رفتن و... حل بشه یا اصلا حل نشه...چون راه گفت و گوی همدیگه رو می بندیم ...ما هیچ کدوم ادمای خوبی نبودیم