***
« دانای کل» زاویه دید رو شما نباید در نوشته مشخص کنید لطفا اصلاح کنید خودتون
عرق سرد، قطره قطره از پیشانیاش سر میخورد و به درون موهایش میغلتید. زیر ل*ب، نامهای نامفهومی را زمزمه میکرد و کمک میخواست. صحرای هفت ساله، پاهای خود را به آغو*ش کشیده بود و با عجز به دختر دایی بیمارش نگاه...