نتایح جستجو

  1. Noghre

    نظارت همراه رمان مورلین | ناظر: Noghre

    فصل دوم: تولد +سوم شخص+ زن پیرتر روی گور قدم برمی‌دارد و با پایش خاک را صاف می‌کند. بی‌فایده است؛ گور دسته‌جمعی مثل جای یک سوختگی وسیع و چندش‌آور در زمین جنگل جا خوش کرده. خاک، مرطوب، تیره و بی‌گیاه است. زن پیرتر می‌گوید: -‌ یه کم طول می‌کشه تا همه‌شون بمیرن. باید صبر کنیم. انگار نه انگار که...
  2. Noghre

    نظارت همراه رمان ورجمه‌دار | ناظر: Noghre

    پارت‌ها چک شدن✅
  3. Noghre

    نظارت همراه رمان ورجمه‌دار | ناظر: Noghre

    ابتدا زن سالخورده‌ای که صورتش چروک نداشت، نه به خاطر زیبایی، به خاطر این‌که اصلاً پوستِ کامل روی صورتش نبود. خطوطش هم‌چون سایه‌هایی بود که دائم جا به‌جا(جابه‌جا) می‌شدند و صدایش مانند این بود که کسی جریان باد را در یک غار ضبط کرده باشد. - ورجمه بیدار شده و گرسنه‌س! سپس صدای نفر بعدی بلند شد،...
  4. Noghre

    نظارت همراه رمان ورجمه‌دار | ناظر: Noghre

    تمام وجودم در آتشی نامرئی می‌سوخت. سوزش را در تمام بدنم احساس می‌کردم؛ ولی به چشمم هیچ ماده اشتغال‌زایی نمی‌دیدم. نمی‌دانستم کجا هستم. پشت میله‌های یک اتاقک سنگی در بندِ آتش بودم. فریاد می‌کشیدم و آن سه نفری که در آن‌طرف میله‌ها دور میزی که واقعاً آن‌جا بینشان نبود؛ ولی از کتاب‌هایی که معلق...
  5. Noghre

    نظارت همراه رمان ورجمه‌دار | ناظر: Noghre

    سلام، قلمت توانا. برای لحظه‌ای چشمانم(چشم‌هایم) را بستم و نفس عمیق کشیدم. می‌خواستم به خودم اعتماد به نفس کافی بدهم. شاید هم به قول جـو، باید موقع تلقین کردن و اعتماد به نفس دادن به خود، جلوی آینه بایستم که این‌طور تأثیرش بیشتر است و آینه می‌‌تواند آماده‌ام کند؛ اما خب این فقط ایده‌ی جو بود نه...
  6. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    کتابچه‌‌ای را که صبح از پست رسیده بود، زیر نور زرد و تنهای لامپِ بالای میز، با حوصله کادوپیچ می‌کردم. در دفترکار کوچک، اما دنجی که بالاخره موفق شده‌بودم(شده بودم) برای خودم دست و پا کنم. امروز، سرحال‌تر‌ از روز‌های دیگر بودم. کار‌هایم به سختی قبل پیش نمی‌رفتند و ذهنم کمتر مشوش بود. مخصوصاً که...
  7. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    سلام عزیزم من تا امروز بیمارستان بودم حالم خوب نبود، حتما که بهتر شدم چک میکنم❤️
  8. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۹ •°• و شاید حقیقت همین باشد؛ این‌که ما نه در جست‌وجوی انسانیت، بلکه در سوگِ نبودنش به دنیا آمده‌ایم. این‌که دست‌هایمان را به‌هم می‌رسانیم نه برای مهر، بلکه برای آن‌که در سقوط کمتر تنها بمانیم و کسی دیگر را از پرتگاه پایین بیاندازیم. این‌که قلب‌هایمان را پنهان می‌کنیم چون جهان ثابت کرده،‌ هر چیز...
  9. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۸ •°• ما در سوگ انسانیتی راه می‌رویم که هیچ‌کس برای نجاتش قدمی برنداشت. در سوگ دنیایی که می‌توانست زیبا باشد، اما نبود؛ چون ما نبودیم. چون انسان، فقط نامش را به جای معنای ذاتش، با خود حمل کرد.
  10. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۷ •°• و تو در آخر می‌مانی… با حجم زخمی که حتی نمی‌دانی از کجا شروع شد، با دست‌هایی که نمی‌دانی باید تسلیم شوند یا هنوز امید داشته باشند؛ با قلبی که نمی‌دانی هنوز تپیدن را دوست دارد، یا نه! نمی‌دانی اما می‌مانی؛ زیرا مجبوری به ماندن. کنار گله گرگ‌های دغل باز و شیطان صفتی که ادعا می‌کنند انسان‌اند.
  11. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۶ •°• ما در جهانی راه می‌رویم که انسانیتش را در اولین پیچِ خودخواهی، از دست داده. جایی که خوبی ضعف و صداقت، ساده‌لوحی حساب می‌شود. این‌جا اگر مهربان باشی خردت می‌کنند، اگر راست بگویی ساکتت می‌کنند، اگر قلبت را نشان بدهی پاره‌پاره‌اش می‌کنند و سپس، با بی‌تفاوتی تمام از کنار تکه‌هایش عبور می‌کنند.
  12. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۴ •°• دنیا پر شد از صداهایی که دیگر هیچ‌کدام حقیقت را نمی‌گویند. از نگاه‌هایی که نمی‌بینند، از دست‌هایی که نمی‌گیرند و از انسان‌هایی که فقط شکل انسان‌اند. نه روحی انسانی دارند، نه مهری و نه حقیقتی از آن‌.
  13. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۳ •°• می‌دانی… روزگاری بود که آدم‌ها از زخم‌هاشان خجالت نمی‌کشیدند. درد را پنهان نمی‌کردند، گریه‌‌ها را پشت خنده‌های مصنوعی جا ساز نمی‌کردند. اما حالا؟ زخم‌ها را با لبخند می‌پوشانند و درد را با صدای بلند قهقهه می‌زنند، تا مبادا کسی بفهمد چقدر درون‌شان زخمی‌ست.
  14. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۲ •°• اما حقیقت این است که، قلب‌ها را دیگر نمی‌شود پیدا کرد. نه در سینه‌ی آدم‌ها، نه پشت نقاب‌هایشان و نه حتی، در عمق چشم‌هایی که وانمود می‌کنند هنوز زنده‌اند. قلب‌ها را در جایی دفن کرده‌اند. میان دروغ‌هایی که سال‌ها، روی هم تلنبار شدند و در آخر، به جهانی که در آن هرکس قبل از تو خودش را جا...
  15. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    ۱ •°• شب‌ها حقیقت را بهتر می‌شود دید. آن‌وقت که روشناییِ دروغ‌ از بین می‌رود و جهان چهره‌ی واقعی‌اش را مثل زخمی تازه، بی‌پرده جلویمان می‌گذارد. می‌فهمی که انسانیت افسانه‌ای بود که سال‌هاست، در گور سکوت دفنش کرده‌اند. می‌فهمی که آدم‌ها دیگر نمی‌درخشند؛ فقط می‌سوزند و خاکسترشان روی شانه‌های هم،...
  16. Noghre

    پایان‌نقدوبررسی دلنوشته بر مدار جدایی | منتقد: Noghre

    درود به نویسنده‌ی عزیز. قابل توجه که این نقد، تنها برای کمک به ارتقای قلم و سطح نوشته‌ی شماست. هیچ جنبه‌ی توهین‌آمیزی وجود ندارد. ________________________________________🥀 «عنوان: بر مَدار جدایی» نقاط قوت: عنوان خوش آهنگ، زیبا، استعاری و دقیقا مناسب با فضای غمگین و دل‌شکسته‌ی نوشته‌‌ست...
  17. Noghre

    در حال تایپ دلنوشته سوگنامه‌ای سقوط انسانیت | نقره

    «به‌نام نجوا‌گر خاموشی‌ها» •°• نام اثر: سوگنامه‌‌ی سقوط انسانیت سر شناسه: نقره موضوع: دلنوشته ژانر: فلسفی/ اجتماعی، سال نشر: هزار و چهارصد و چهار _ ۱۴۰۴ دیباچه: می‌گویند انسان موجود شگفتی‌ست اما کسی نمی‌گوید، شگفتی سقوطش چقدر درد دارد. گاهی در آینه‌ی جهان نگاه می‌کنیم و جز سایه‌ای تاریک، چیزی...
  18. Noghre

    نظارت همراه رمان تقدیس تاریکی |ناظر Tiam.R

    سلام خیلی ممنون از دقتی که داشتید خسته نباشین❤️
  19. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    ویرایش شدن عسلم
عقب
بالا پایین