درود به نویسندهی عزیز. قابل توجه که این نقد، تنها برای کمک به ارتقای قلم و سطح نوشتهی شماست. هیچ جنبهی توهینآمیزی وجود ندارد.
________________________________________
«عنوان: بر مَدار جدایی»
نقاط قوت: عنوان خوش آهنگ، زیبا، استعاری و دقیقا مناسب با فضای غمگین و دلشکستهی نوشتهست.
نویسنده بر پایهی عنوان، تونسته فضای دلنوشته رو تا آخر حولِ محور جدایی و فقدان حفظ کنه.
نقاط ضعف: عنوان از نظر خوش آوایی زیباست، اما از نظر تازگی، کمی کلیشهای بهنظر میرسه.
چرا؟ چون ترکیب «
مدار و جدایی » در دلنوشتههای عاشقانهی زیادی به حسبِ عنوانِ اثر نوشته شده. حس خاصی که این عنوان فقط متعلق به متن شما باشه ایجاد نمیکنه.
« بر لبهی شبهای بی تو» « در گردش بی پایان فراق» « رثای دلِ ویران» اینا پیشنهادات منن.
•°•
« مقدمه: »
قوت: شروع زیبا و جالبه، ریتم احساسی و ضرباهنگ خوبی ایجاد کرده و مخاطب فورا، وارد فضای دلتنگی و فقدان میشه. انسجام بین پرسشها و بخش اول دلنوشته: «
ای مهفروز شبهای بیفروغ من...» دلنشین و مناسبه.
ضعف: تنها ضعف اینه که برخی عبارتها از لحن سادهای پرسشی به لحن سنگین و قدیمی پرش کردن. تکرار سنگین و غیر ضروری باعث شده اثر گذاری کم بشه. چهار جمله پشت سر هم با ساختار «هنوز هم…؟ یا نکند…؟» شروع میشن. این تکرار بهجای ایجاد ریتم، مقدمه رو کلیشهای و پیشبینیپذیر میکنه.
«هنوز هم مرا به یاد داری؟ یا نکند به فراموشیم سپاردی؟
هنوز هم همان گونه زیبا میخندی؟ یا نکند بعد من غم آموختی؟»
اینجا احساس هست، اما چون هر جمله الگوی یکسان داره، ضربه احساسی کم میشه و مقدمه قدرت درگیرکنندگی اولیه رو از دست میده
•°•
« ژانر: عاشقانه _ تراژدی »
قوت: ژانر در دلنوشته کاملا مشخص شده.
موتیهای ثابت ژانر تراژیک: « دلتنگی، مرگ، خستگی، » توی متنها هستن و سراسر متن بر محمد یک حس واحد پیش میره پس ژانر هماهنگه.
ضعف: توی برخی از بخشها، دلنوشته به سمت مثل سنگین و فلسفی میره که باعث کم شدن ماهیت دلنوشته توی ژانر شده. «
افلاکیان ز جور دوری ما حزنها کشیدهاند...» عناصر تراژدی گاهی بیش از حد نمایشی شدن و از صداقت احساسی دلنوشته، کم شده.
•°•
لحن
قوت: ثابتا غمگینه و این انسجام رو در مواردی حفظ کرده. نویسنده موفق شده از ابتدا تا آخر دلنوشته حس گمشدگی و شکست عشقی رو نگه داره.
ضعف: گاهی لحن بیش از حد قدیمی و سنگین میشه و توی برخی از قسمتهای مصنوعیه.
مثال:
«
ای معشوق دقپرور من، که مرا ذره ذره در خاکدان این دیار بر باد دادی...»
« رگبارهای پولادین، تیرهرأی، فلک سیاه فامگون»
این انتخاب زبانی، حالتی غیر طبیعی برای دلنوشته ایجاد کرده چون که دلنوشته بر پایهی سادگیست. خواننده گاهی اوقات حس میکند که نویسنده جای دل، از پشت لغات صحبت میکنند.
•°•
ساختار انسجام جملات
قوت: تصاویر شاعرانه و استعارهها جالب و شدیداً زیبا هستن. از نظر زیبایی شناختی گاهی به شدت چشمگیر میشن.
متن از نظر پیوستگی، عاطفی و خطیه.
ضعف: جملات بسیار طولانی و نفس خواننده رو میگیرن. دلنوشته نیاز به ضرباهنگ داره و برخی از متون از نظر معنایی تکراری هستن.
چندبار به مرگخواهی، خستگی، زمستان اشاره شده.
برخی استعاره ها بیش از حد پشت سر هم هستن؛ بدون اینکه فضایی برای تنفس خواننده وجود داشته باشه. مثل: «دنیایم به زمستانی لایزال منتهی میشود.
گویا زین زمستان خاکستری نگرتر، سردتر، طولانیتر و تاریکتر نیست به مانندش؛ و حال که بدینسان مرا در کولاک سهمگینش دفن نموده، قلبم را به یخبدانی بیبهار بدل ساخته.»
•°•
واژگان و آرایه
قوت: متن از ارایه غنیه، به شدت توی استفاده از واژگان مختلف عالی عمل کردی و همینجا میشه فهمید قلمت پتانسیل بالایی داره.
ضعف: بعضی کلمات قدیمی هستن که از حس صمیمی متن کم میکنن.
«
افلاکیان حیرت زده با حسرت» ، «خاکدان دیار» ، «دقپرور» و « نفعمههای فقان»
واژههای ادبی خارج از ریتم متن و غیر طبیعی هستن.
وسط متن خواننده یک دفعه با کاملا سنگین و قدیمی روبرو میشه و ارتباطش با حس دلنوشته کم میشه.
اصول نگارشی:
علامت گذاریها درستن مخصوصا توی متنهای احساسی و شروع و پایان پاراگراف ها مشخصه
اما
پست اول: اشگانم

اشکانم
پست ششم: تورا

تو را

ازپادرنیایی

از پا در نیایی
پست هشتم: دربیکرانهها

در بیکرانهها
پست نهم: تو را در آغو*ش تهیام می فشارم. و...
نقطه گذاشتی و بعدش از حرف واو استفاده کردی. قبل از واو نقطه نمیاد.
پست دهم: نخوام شد

نخواهم شد
پست یازدهم: بد شگومی

بدشگونی

پوج

پوچ
پست سیزدهم: باوفاتر

با وفاتر
پست چهاردهم: فقط اگه بتوانم

فقط اگر بتوانم
-------------------------------------------------------
سخن آخر:
نویسندهی عزیز، من توی قلم تو پتانسیل قابل رشد و زیبایی دیدم. تو متفکری و خیلی خوب میتونی کلمات رو کنار هم بچینی. قلمت دلنشینه و اگر این نوشتهها توی بخشی از داستانهای کوتاه یا شعر وجود داشتن نقدی وجود نداشت؛ اما همونطور که میدونیم دلنوشته، یعنی نوشتهای که از درون بوجود میاد و مخاطب حس درونی نویسنده رو درک میکنه. باید بگم دلنوشتهی شما بسیار زیبا بود اما فقط به دلیل الگوی تکرار استعارهها، واژههای سنگین و نکاتی که گفتیم فضا رو کمی مبهم و رسمی کرد.
به امید درخشش بیشتر تو، عزیز دلم.
قلمت پر نور، نویسههات ماندگار و حکایتت بی پایان.