نتایح جستجو

  1. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان دفترچه‌ی نیمه کاره | ناظر: سونی

    سلام عزیزم یک پارت جدید https://forum.cafewriters.xyz/threads/42348/post-379396
  2. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | ناظر: مینرا

    سلام عزیزم دو پارت جدید https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-379390
  3. زهرا سلطانزاده

    به‌کمک‌هوش‌مصنوعی رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    هوای شهر سنگین بود، نه از گرما، بلکه از چیزی شبیه یاد. نور غروب روی دیوارها افتاده بود و سایه‌ی درخت‌ها روی زمین کشیده می‌شد. بوی خاک گرم از دل سنگفرش بلند می‌شد. ویکتور آرام قدم می‌زد، در میان جمعیتی که هرکدام به مقصدی نامعلوم می‌رفتند. صدای قدم‌ها، گفت‌وگوهای پراکنده و خنده‌های دور، همه با هم...
  4. زهرا سلطانزاده

    به‌کمک‌هوش‌مصنوعی رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    ویکتور هنوز ایستاده بود. باد از سمت دریا به موهایش می‌پیچید و بوی نمک در فضا پخش می‌شد. آفتاب آرام از پس ابرها سرک کشیده بود؛ نورش نرم و کم‌جان بود، انگار خودش هم نمی‌خواست لحظه‌ی میان روشنایی و سایه را بر هم زند. چشم‌هایش را بست و به صدای موج‌ها گوش داد؛ هر موج جمله‌ای ناتمام بود که به ساحل...
  5. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ سایه و یاد فتاد سایه‌ی او بر دلِ خرابِ من، چو مِهر بر شبِ تیره، چو نور بر خَوابِ من. گذشت عمر و نرفتی ز خاطرم ای دوست، که بود یادِ تو آویزه‌ی طنابِ من. ز بوی زلف تو پر شد نسیمِ جانم باز، ولی چه سود، که بی‌جان شد از عذابِ من. به هر کجا که نظر کردم از تو نقش افتاد، که در دو دیده تویی نقشِ...
  6. زهرا سلطانزاده

    در حال تایپ مجموعه اشعار دیوان خاموش | به قلم زهرا سلطان زاده

    غزلِ سرنوشت چو بخت خفته، مرا خوابِ خوش نمانده دگر، به جز خیالِ تو، در چشمِ تر نمانده دگر. قضا نوشت جدایی، به خطِّ خون بر دل، که جز ملالِ فراق،مرا ثمر نمانده دگر. به باد دادمِ دل را، به نامِ عشقِ تو، لیک ز دل نشانِ صفا و نظر نمانده دگر. به خاکِ کویِ تو افکند روزگار مرا، غبارِ پایِ توام، بال و...
  7. زهرا سلطانزاده

    نویسندگان ~ اعلام پارت گذاری ~ آبان 1404

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40380/post-334391 دو پارت ارسالی
  8. زهرا سلطانزاده

    به‌کمک‌هوش‌مصنوعی رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    مه نازک‌تر می‌شد، اما هنوز مثل پارچه‌ای نیمه‌شفاف در هوا آویخته بود. نور خورشید از پشت آن عبور می‌کرد و جهان را به رنگی میان نقره و طلا درمی‌آورد. ویکتور آهسته از تپه بالا می‌رفت. سنگ‌های خیس زیر پایش صدا می‌دادند؛ صدایی خفه، شبیه نفس کشیدن زمین. هر قدمش با بوی خاک و نم آمیخته بود و هر نسیم، طعم...
  9. زهرا سلطانزاده

    به‌کمک‌هوش‌مصنوعی رمان مه، خانه‌ی خاطره‌ها | زهرا سلطان‌زاده

    باران شدت گرفته بود. خیابان زیر پایش بوی خاک خیس می‌داد؛ بویی سنگین و زنده، مثل بوی بازگشت. قطره‌ها از لبه‌ی پالتویش می‌چکیدند و صدای برخوردشان با زمین، مثل تکرار یک جمله‌ی قدیمی بود که جهان از یاد نبرده بود. مه در نور چراغ‌ها می‌لرزید؛ گاهی شبیه دود می‌شد، گاهی مثل نفس گرم انسانی که پشت گوشش...
  10. زهرا سلطانزاده

    نویسندگان ~ اعلام پارت گذاری ~ آبان 1404

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/42348/post-374359 درود و مهر. سه پارت ارسالی
  11. زهرا سلطانزاده

    نظارت همراه رمان دفترچه‌ی نیمه کاره | ناظر: سونی

    برای امروز سه پارت جدید گذاشتم
عقب
بالا پایین