غزلِ وصال
به باده گفتم و گفتا: وصال در فناست
میانِ نیستی است آنکه عاشقِ خداست
ز خویش رَستن و در او شدن، طریقِ سلوک
که در حضورِ عدم، جان به بینشان رباست
نه بوسه ماند و نه رخ، نه من، نه او باقی
که در وصالِ حقیقی، جداییِ ما رواست
دل از خودم تهی و پر ز نورِ بیپایان
که این وصال، سرآغازِ رفتنِ...
غزلِ یوسف (پاسخ به زلیخا)
به نامِ عشق، گناهی نمانده در دلِ من،
که نور بخشده بر این تیرهسیرِ حاصلِ من.
تو آمدی به هوایِ گناه، لیک ای دوست،
خدا نوشت در آن وسوسه، تطهیرِ من.
ز بندِ تهمت و زندان چو بگذرم روزی،
به یادِ گریهی تو میتپد ضمیرِ من.
زلیخیا، تو مپندار خستهام ز عشقت،
که عشق پاک بود و...
غزلِ زلیخا
به یادِ چهرهی او، پیر و بینوا ماندم،
ز عمرِ رفته فقط حسرتِ وفا ماندم.
زمان گذشت و نماند آن نگاهِ روشنِ او،
من از شرارِ گناهی همیشه جا ماندم.
به گریه شستم ازین چشم، خوابِ دیرینه،
که در تمنّای آن بوسهی خطا ماندم.
به باد گفتم و آه از دلم برون آمد،
که من اسیرِ همان بویِ قَمْصاد...
قانون نگارشی: آخر جمله، قبل از نقطه، نیمفاصله نباید باشد.( بدون اینکه آب نیمفاصله استفاده کنی فقط نقطه بذار بعداز پایان جملهات)
در اینا اصلاح پیشنهادی هستن باعث میشن متنت روانتر بشه.
خود متنی که نوشتی کلا اوکی هستش و من فقط اصلاح پیشنهادی دادم بهت که متن سنگینی نداشته و روان باشه همین.
✅ ایراد: بین «به» و «خودش» بهتر است مکث کوتاه با ویرگول بیاید تا پرش لحنی نداشته باشد.
✅ ایراد: دو نقطه (:) در اینجا کاربرد ندارد؛ باید نقطه باشد.
✅ ایراد: فعل «میگه» باید با نیمفاصله نوشته شود: «میگه» → «میگه».
✅ ایراد: فعل «میگوید» از نظر زمانی با فضای روایت هماهنگ نیست؛ بقیه افعال...
باشه عزیزم چون من از نصفه نظارت میکردم کامل متوجه ساختار داستانت نشدم. امروز که از اول خوندم متوجه شدم.
میتونی پارت گذاریتو شروع کنی.
قلم زیبایی داری، قلمت مانا🌱🫀
غزلِ نامهای به معشوقِ بیوفا
نوشتم از دلِ تنگم، به خطِ اشک و فغان،
سلامی از دلِ ویران، به آن دلِ نادان.
چه بیخبر شدی از عهدِ عاشقانِ قدیم،
که رفت مهرِ تو از سینه چون غباری نهان.
به بوسههایِ تو سوگند، زهرِ نیرنگ است،
که ریخت بر لبِ من، وعدههایِ رنگیندان.
به هر نفس، غمِ تو میکشد به یادِ...
غزلِ بیداریِ بییار
چو از خیالِ تو بیدار گشتم ای دلدار،
شکست خوابِ خوشم با صدایِ یادِ غبار.
به گوشِ خستهام آن نغمههایِ دیرینه،
چو موجِ دور رسید و گسست در دلِ تار.
دگر نه عطرِ تو ماند و نه بویِ دیدارت،
فرو نشست به شب، شعلههایِ اشک و شرار.
به باد گفتم و با گریه سر نهادم باز،
که بیتو سینهی...
غزلِ در حسرتِ بازگشت یار
بیا، که بیتو نفس در سحر نمیپیچد،
صدایِ عشق دگر در دل نمیپیچد.
شکست بالِ دعا در هوای نامحرمی،
که جز به یادِ تو، پر در سفر نمیپیچد.
به چشمِ خستهام از گریه رنگِ خواب نماند،
چو ابرِ بیسر و پا در گذر نمیپیچد.
چه سود ازین همه اشکِ پیاپی و بیتابی؟
که آفتاب ز غم در...
غزلِ انتقامِ خاموش
دگر به نامِ تو افسانهای نمیخوانم،
که رفت یادِ تو با بادِ سردِ بیجانم.
ز اشکِ سوخته، گلهای وهم روییدند،
که سوخت جان و نماندش نوایِ پنهانم.
ببین، چو شمع، فروزان شدم درین ظلمت،
ولی ز داغِ تو در خود شکست ایمانم.
به خنده آمدی و رفتی، چو موجِ دریاها،
و من شکستم و خاموش ماند...
غزلِ رازِ نهان
دلم نهفته رازیست در این سینهی خاموش،
که جز نسیم نگویدش از باغِ شبانکوش.
نگاهِ او چو برق، گذر کرد و دلِ من،
چو شمعِ خسته، سوخت در آن لحظهی بیهوش.
لبانِ سرخِ او سخنِ عشق میسرود،
ولی زمان نداد مجالِ دلِ مدهوش.
نکرد لب به نامِ من آشنا گشودن،
که بینِ ما حرام بود آهِ دگرنوش...
پارت ۲۱۲
فعلها و ضمایر گاهی دوپهلو و شلوغ میشن. مثلاً:
«دستش میلرزید، تی را کناری گذاشت و کلافه روی پلههای سالن نشست.»
فاعل در جملهی دوم مبهم میمونه چون بلافاصله شخصیت جدید وارد میشه. پیشنهاد:
✅ «ماهبانو دستش میلرزید، تی را کنار گذاشت و کلافه روی پلهها نشست.»
استفاده از نیمفاصله و...
پارت ۲۱۱
✅ نکات قوت:
توصیفها طبیعی و زندهست (بهویژه قفس کبوترها و صحنهی اتاق).
دیالوگها احساسی، طبیعی و هدفدارن.
لحن شخصیتها متمایزه و باورپذیر.
انتقال درونیات ماهبانو با ظرافت انجام شده.
نثر استاندارد و جملهبندی روان.
***
❌ «به سوی خانه پرواز کرد، اول از همه سمت تراس رفت»
✅ «بهسوی...
1. جملات طولانی و بیوقفه:
در چند بخش جملهها پشت سر هم اومدن بدون مکث مناسب («...از گوشه چشم نگاهش کرد و گفت: من اگه میتونستم وام بگیرم پدرم از زیر تیغ نجات میدادم...»).
👉 بهتره با نقطه یا ویرگول درست تقسیم بشن تا نفس جمله طبیعیتر بشه.
2. جا افتادن حروف اضافه:
در جملهی «من به صورت میتونم...