.بنام آفرینش قلم.
عنوان: او همانجا مینشست
ژانر: اجتماعی، تراژدی
نویسندگان: @بی صدا. @marym
خلاصه:
برای ماندن در میان شلوغی شهر... برای زندگی کردن اشک میریزد. ماهلین در گوشهای از خیابان جان میدهد تا بماند
برای یک لغمه، پشت دَرهای بسته میشیند. ماهلین برای نمردن، ذلت را به تن میکند.
عنوان: گمشده بعد تو
ژانر: تراژدی
اثر: مریم فواضلی «marym»
دیباچه:
گویی به دنبال هر نفسی که بعد از تو، تلخ است.
چگونه میتوانم شعلههای وجودم را خاکستری کنم؟
گویا آمدی تا خاطرهای شوی در کنج قلبم... و این خاطرهها هرگز فراموش نخواهند شد.
« بنام عشق »
داستانک: قاضی حکم صادر نکن
ژانر: اجتماعی
اثر: مریم فواضلی «marym»
دیباچه:
پشت سلولهای سرد و بیروح، دنیایی از ناگفتهها و رازهای نهفته است. در دل این سلول گفتنیهای دفن شده است؛ و خونی که بر زمین ریخته شده، تنها نشانه خشونت و بیعدالت است.
عنوان: هارپی
ژانر: جنایی، مافیا
اثر: مریم فواضلی « marym »
ناظر: @blue lady
خلاصه:
عقاب هارپی، ترسناکترین و قدرتمندترین شکارچی جهان؛ و من برای زنده ماندن شکار میکنم؛ جان میگیرم و برای ماندن در بازی باید دستت غرق در خون باشد، ماشه بکشی تا قبل از کشیدن ماشهشان.. .
من هارپی مافیایی هستم...
عنوان: شبهای مرگ
ژانر: ترسناک، تراژدی
اثر: مریم فواضلی(marym)
ناظر: @purple moon
خلاصه:
درشبهای طولانی زمستان، در روستایی نالههای زنی که شبانه پشت سرهم بلند میشه؛ اما کسی جرأت نمیکرد به پشت سرش نگاه کنه. ته کوچهی قدیمی، خونهی وجود داره که بوی مرگ میده؛ با ورودش به روستا شعلههای خشم آن زن...
نام اثر: جا ماندم
ژانر: تراژدی
نویسنده: مریم فواضلی «marym»
دیباچه:
گفته بودم اگه بروی، روح و قلبم را از دست میدهم؛
بمیرد قلبی که برای تو نتپد
چه گویم از درد دوریات؟
چه گویم از نگاهات ز یادم رفت من کیستم.
« بنام عشق »
دلنوشته: گذری از قلب
ژانر: عاشقانه، تراژدی
اثر: مریم فواضلی « marym »
دیباچه؛
سلام نفسمن برای تو مینویسم
و تو برای دیگری میخوانی
آنگونه شد بختسیاهام
با یاد معشوقه بیوفایم دست به قلم گرفتم ز دل بیقرار است امشب؛
سطر کتابم از نام تو گله و شکایت کردن!
و قلمی که تا...
"بنام آفرینش جن و ارواح"
عنوان: شبهای مرگ
ژانر: ترسناک، تراژدی
اثر: مریم فواضلی(marym)
ناظر: @purple moon
خلاصه:
درشبهای طولانی زمستان، در روستایی نالههای زنی که شبانه پشت سرهم بلند میشه؛ اما کسی جرأت نمیکرد به پشت سرش نگاه کنه. ته کوچهی قدیمی، خونهی وجود داره که بوی مرگ میده؛ با ورودش...