نتایح جستجو

  1. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    بسم الله النور نام دلنوشته : کافه گرد عاشق ژانر :عاشقانه، تراژدی نویسنده : فرشته باباخانی ویراستار: @Atryssa.RA ساعت شش عصر است آرام و قدم زنان به سوی کافه می روم. همان کافه همیشگی، کافه تریا! در پس کوچه های عاشقی گوشه‌ای دنج درست کنار پنجره منتظرت می‌مانم. می‌خواهم هنگامی که آمدی در فنجان...
  2. ف

    حضانت لبخندت | فرشته باباخانی انجمن کافه نویسندگان

    ای عاشق ترین عاشق می دانم نمی دانی چقدر دوستت دارم نمی دانی دوست داشتنت خونم را گرمتر می کند نبض دقایق تندتر می زند نمی دانی اما به حضانت لبخند تو گواه که از تو زندگی را آموختم همان جایی که ل*ب هایت نجوا می کند شعر های مرا همانجا که ساز عاشقی کوک می شود تا تو بنوازی بکرترین ترانه تاریخ را...
  3. ف

    دلنوشته پناهگاه امن | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به نام خالق زیبایی ها نام دلنوشته : پناهگاه امن نام دلنویس : فرشته باباخانی ژانر: عاشقانه ویراستار: @رز سیاه مقدمه : خدایی دارم مهربان‌تر از تصور، عاشق تر از معشوق. کسی که هر لحظه مرهم دلِ بیمارم است‌؛ حتی اگر قهر کنم باز هم نازم پیش او خریدار دارد. مهربان‌تر از مادر است! به گمانم مادرم...
  4. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    من هم مانند بقیه آرزو داشتم، تنها آرزوی من تو بودی! همه جای این کره خاکی که می‌رفتم رد پای تو به سادگی پیدا می‌شد. در چتر خیالم شبانه روز با تو زندگی می‌کردم و حالا ندارمت، نبودنت در قلبم بی نهایت درد می‌کند. بغض‌هایم در بطن خفه می‌شوند؛ پنجره ها را باز می‌کنم تا کمی اکسیژن به مشامم برسد و...
  5. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    محبوبِ من چشم‌هایت، آرامشی دارد که هیچ دریایی ندارد. حرف‌هایت، آرامشی دارد که هیچ کتابی ندارد. نگاهت، آرامشی دارد که هیچ مهتابی ندارد. عاشقانه‌هایت، آرامشی دارد که هیچ غزلی ندارد. موهایت، آرامشی دارد که هیچ عطری ندارد. و من در تک به تک این استعاره ها هیچ بودم و هست شدم.
  6. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    دلبر در این روزهای گنگ و مبهم لابه‌لای این بی‌قراری‌ها، قلمم را سپرده‌ام به دل؛ از تو می‌نویسد تا تمام دردهای این دنیا رنگ زندگی بپاشند به در و دیوارهای این شهر! غم‌ها فراری شوند! مانند روزی که تو سر فصل تمامی روز های من شدی.
  7. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    می‌گویم جانِ دل می‌خواهم از آن لحظه‌ای با تو بگویم که دیدمت؛ آن لحظه که محوات شدم و زیر ل*ب گفتم: چه کردی با من دلبر جانانه؟ که این‌چنین دل بردی از من عاشقانه! آن حال عجیب وای از چشم‌هایت آن روز قشنگ ترین اتفاق تاریخ بود خدایم را شاکرم که دارمت!
  8. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ای عاشق‌ترین عاشق می‌دانم نمی‌دانی چقدر دوستت‌ دارم! نمی‌دانی دوست داشتنت خونم را گرم‌تر می کند، نبض دقایق تندتر می‌زند نمی‌دانی اما... . به حضانت لبخند تو گواه که از تو زندگی را آموختم. همان جایی که ل*ب‌هایت نجوا می‌کند شعر های مرا! همان‌جا که ساز عاشقی کوک می‌شود تا تو بنوازی بکرترین ترانه...
  9. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پاییز کنار من ایستاده است گویی دخترکش را صدا می‌زند. #ماه مهر که از نامش پیداست پر از عطر خوش مهربانی‌است، از جنس بهار نیست محبوبم اما با نیم‌نگاهش شکوفه می‌روید از ل*ب‌ها و زمین دیوانه‌وار عشق می‌سراید.
  10. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    این روزها چقدر گرفته‌اند و نا آشنا مگر فقط غروب جمعه دل‌گیر نبود؟ این روزها قدم که می‌زنم غم شهر را با تمام وجودم احساس می‌کنم. گاه دل‌تنگ دستانی می‌شوم که لم*س‌شان می‌کردم، آغو*ش‌های‌گرمی که با خیال راحت در آن ها فرو می‌رفتم. دوست داشتن کنارمان بود؛ و ما چه ساده آن را نادیده می‌گرفتیم. او اما چون...
  11. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    من محال است که لابه‌لای خواندن غزلی از حافظ یا زمزمه‌های عاشقانه شاملو برای آیدا، با تمام صداقت دوستت دارم ها را به زبان نیاورده باشم! و در پس سیاهی شب نگاه‌ات را به آغو*ش نکشیده باشم. من محال است که صدای قدم‌هایت را از دور نشنیده باشم. غریبه‌ی‌آشنای من، کمی در سکوت مرا نگاه کن؛ به چشمانم خیره...
  12. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آدم زیباروی قصه من در این ساعت‌های دلتنگی نام تو را صد‌ها بار فریاد زدم. نفس‌هایم هزاران بار تو را کم آوردند و میلیون‌ها بار در تنهایی‌هایم مچاله شدم. شاید هم ذره‌ای دل نازک شده‌ام؛ درد لاعلاجی نیست جانان! کافیست چشمانت را ببخشی به دیدن من تا احوالم را مثبت کنم.
  13. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    خیابان از نفس افتاده بود؛ با قدم‌های کوتاه از پل چوبی عبور کردم. وحشت زده بودم، زمین پر شده بود از سمفونی مرگ برگ‌ها! چشم دوخته بودم به صدای خش خش زیر پای رهگذر‌ها، و گونه‌هایم خیس می‌شد. نمی‌خواستم پایم را روی برگ‌ها بگذارم. این زیبایی برایم کمی ترسناک به نظر می‌رسید؛ ترسیده بودم این پاییز،...
  14. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    و روزی خواهد آمد که گم بشوم در لا‌به‌لای سیاهی آسمان چشمانت‌‌. غرق بشوم در موج به موج زلف پریشانت، لبخند بشوم، مستقر در گوشه ل*ب‌هایت. بغض بشوم خانه‌نشین در عمق گلویت، و در انتها تو شعر بشوی بنشینی بر روی قلمم‌. روی برگ کاغذ کاهی بنویسم از عین تا قاف پایانی‌اش یعنی عشق!
  15. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پرنده‌ای‌ام محبوس در قفس دلتنگی! پرنده ای که بال هایش شکسته، زخمی است! درست؛ اما کافی است که پای تو در میان باشد، تمام هفت آسمان را بی وقفه به عشق تو در مدار عاشقی پرواز خواهد کرد‌.
  16. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ترنم عاشقانه‌های زیبایم! به بغض دلِ قاصدک؛ به اشک طلایی چشمانِ عاشق ِشمعی سوزان! قسم که لحظات جدایی از تو، روزگاری بس تلخ بود و گس، عجیب هم ناگوار!
  17. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    چشمان تو با ابر خزان سوار بر بال اندوه بیگانه است. تو فقط با من بیا! گیسوان زندگی را شانه بزن که لبخند اقاقی پوشَت تنها احتیاج من است !
  18. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    مدادِ رنگین سکوتم در هیاهوی تنهایی امید را نقاشی می‌کند. اعتیادِ انتظار یک ثانیه هم مرا به حال خود رها نمی کند. دل مشغولِ مجادله با آمدن توام!
  19. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    انگشتانم دیگر نای نواختن ندارند. صدای ساز ِ تنهایی می چکد از سر انگشتانم.
  20. ف

    اتمام یافته دلنوشته کافه‌گرد عاشق | فرشته باباخانی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ستاره گم شده منم که هرشب، با سوسوی چشمانت آسمان سینه‌ام ستاره باران می‌شود. باخیش لارینین سایریشماسی ایله اوریومین آسیمانیندا پارلایان ایتگین اولدوزومسان منیم... .
عقب
بالا پایین