احمد شاملو

  1. نازلـی

    |آیدای بی شاملو|

    اونجا که شاملو میگه: [و جز اینم هنری نیست، که آشیان تو باشم]
  2. نازلـی

    صوتی شده دلنوشته [ احمد شاملو ]

    روزی ما دوباره کبوتر های مان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری است روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه یی ست و قلب برای زندگی بس است روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال...
  3. فَــرحنآز

    دلنوشته [ احمد شاملو ]

    آیدای عزیز من هرچه بیشتر می‌بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود. دیروز چند لحظه‌ای کوتاه بیشتر ندیدمت. تمام سر شب، تنها و بی‌هدف در خیابان‌های تاریک و خلوت این اطراف راه رفتم و به تو فکر کردم. شاید اگر بیرون نمی‌رفتم، می‌توانستم دفعات بیشتری ببینمت، ولی چون به‌ات گفتم که بروی بخوابی و قبول...
  4. سُرمه.

    شعر اشعار احمد شاملو

    تارهای بی‌کوک و کمانِ بادِ ولنگار باران را گو بی‌آهنگ ببار! غبارآلوده، از جهان تصویری باژگونه در آبگینه‌ی بی‌قرار باران را گو بی‌مقصود ببار! لبخندِ بی‌صدای صد هزار حباب در فرار باران را گو به‌ریشخند ببار! چون تارها کشیده و کمان‌کشِ...
عقب
بالا پایین