نام اثر: هزار سال بعد از من
سرشناسه: حسام.ف
موضوع: مجموعه دلنوشته
سبک/ژانر: درام روانشناختی ، رازآلود اجتماعی
سال نشر: تابستان ۱۴۰۴
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
یه روزایی هست که فقط مینویسی،
نه برای دیده شدن، نه برای دل کسی.
فقط مینویسی که خفه...
جای گماشته بودم
خندهام را
شیطنتهای بچگانهام را
پس جُنگ نخنمای صندوقچه
و دل نشین نیست؟
خیال دوباره تسخیر، لم*س، حس کردن
تماما خود!
نسیم میوزد
حریرها میرقصند
زلفهای پریشان هم
چمدان حرفها دارد
خیالم دور دستها را سِیر
وجود چپ سینه نیز
به خیال شکفتن دوباره
اگر چه رنج دارد
امید نیز...
من و تو پرت شدهایم؛ تو از پرتگاه دشت و من از پرتگاه زندگی!
عذابم میداد وجدانی که هر لحظه عذاب میکشید و نبودت را تداعی چشمانم میکرد.
و این چشمهایم، اشک ها را فدای گونههایم میکردند.
من حاضر بودم بمیرم تا جانم را فدای حضورت کنم؛ بلکه باری دیگر لبخند را بر روی ل*ب هایت ببینم.
انجمت کافه نویسندگان
انجمن نویسندگی
دلنوشتهاجتماعیدلنوشته در حال تایپ
دلنوشته عاشقانه
دلنوشته هم پیمان
دلنوشته هم پیمان از نگین بای
دلنوشتههای نگین بای
نگین بای