-
-
در ویلا باز شد. مرد داخل آمد. به واقع تشنجی دو پا داخل آمد. اول از آن رو که با هر قدم، کل بدنش از سرمای نفوذکرده در جانش می‌لرزید و در... -
با یک قرداد بستمe03627_25hh2y-154fs232528چرا یدونه سکه دارم
-
با عرض سلام در این تاپیک قصد داریم تا همه کاربران انجمن را به کشف آمار های جالب انجمن دعوت کنیم. با ذکر مثال بیشتر توضیح میدم: شما...
-
حسام.ف به یاسمن بهادری نوشته در موضوع در حال تایپ رمان آپارتمان 52 | گروه چهارم مسابقه با
Like واکنش نشان داد.
باد خفیفی از راهرو رد شد، اما هیچ‌کدام تکان نخوردند. دو جسم در دو قاب، دو جان در دو واحد که برای اولین‌بار از مرزهای بی‌صدا گذشتند و آن... -
حسام.ف به موضوع در حال تایپ رمان آپارتمان 52 | گروه چهارم مسابقه پاسخ داده‌است.پیش از آن شب، در همه‌جا فقط سکوت بود. هوا پر از ترس و احتیاط، همه پشت درها پنهان بودند. در این آپارتمان هم مانند تمامی ساختمان‌های شهر...
-
حسام.ف به Melica نوشته در موضوع در حال تایپ رمان هرشب، بی نام | گروه اول مسابقه با Like واکنش نشان داد.
نفس عمیقی کشیدم. بزرگراه خلوت بود، اما ذهنم شلوغ‌تر از تمام تخت‌های پر شده‌ی طبقه‌ی دوم. کنار شانه‌ام، روی صندلی شاگرد، انگار جای خالی...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
پشت پنجره، باران آرام می‌بارد. قطره‌ها روی شیشه همان مسیری را رسم می‌کنند که روزی انگشتانت روی جلد کتاب کشیده بودی و من همچنان در انتظار...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
هر پنجشنبه عصر، وقتی کتابخانه خلوت می‌شود، به بخش دست‌نویس‌های قدیمی می‌روم. کاغذهای زرد شده‌ای که کسی دیگر انگشتانش را روی خطوطشان...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
امروز دوباره به کتابخانه برگشتم همان جایگاه قدیمی میان قفسه‌های فلسفه جایی که بوی کاغذهای کهنه هنوز یادآور روزی است که موهایت بین صفحات...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
[اولین ملاقات] آن روز در کتابخانه‌ی قدیمی وقتی دستانت روی جلد کتابی کهن لغزید و چشمانت از لبه‌ی عینک به دنبال معنای کلمه‌ای می‌گشت و من...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
می‌نویسم چون فصل‌ها تغییر کردند، بهار آمد و رفت و ما هنوز در زمستانِ نگاه‌هایمان یخ زده بودیم، همان‌جا که اولین بار در سایه‌ی آن...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
می‌نویسم چون می‌ترسم روزی بادِ فراموشی، ردپایمان را محو کند و هیچ کس باور نکند که ما هم روزی در این جهانِ بی‌رحم دیوانه‌وار دلباخته...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
می‌نویسم چون در این دنیای بی‌رحم، تنها کلمات می‌توانند تو را برای من کنند، آن هم فقط برای لحظه‌ای! فقط تا وقتی که این جوهر خشک شود و این...
-
حسام.ف به Yasna_nohtani نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
می‌نویسم چون واژه‌ها تنها ملجأ من هستند در این عشق ممنوعه. می‌نویسم تا سکوتِ تحمیلی تقدیر را با حرف‌های ناگفته بشکنم. می‌نویسم چون...
-
حسام.ف به هیــچ نوشته در موضوع در حال تایپ دلنوشته هرگز نگفته‌های یک محال | یسنا نهتانی با Like واکنش نشان داد.
•○°● به نام خالق واژگان ●°○•° نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم! ...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
