نارسیس

  1. ن

    در حال تایپ داستان کوتاه نگون‌بخت | نارسیس یوسفی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    با پاهای ناتوانی که از شدت اضطراب می‌لرزید، سراسیمه قدمی به سمت کلاس‌اش برداشت. دست لرزان و ظریفش را جلو برد و در شکلاتی رنگ کلاس را به سوی داخل هل داد که با صدای قیژ مانندی باز شد‌. آب دهانش را به سختی قورت‌ داد و بریده‌بریده‌ رو به هنر‌جویان و آقای واتسون ل*ب به سخن گشود: -س...سلا..مم،...
  2. S

    رمان کوتاه رستاخیز دیمون| blue_masi کاربر انجمن کافه نویسندگان

عقب
بالا پایین