هوا سرد بود و لرزی به تنم افتاده بود، دروغ چرا؟ من از ترس فرزان میلرزیدم! از اینکه اگه بفهمه با امیر دست به یکی کردم، با من چیکار میکنه؟
حس میکردم دچار اختلال آنهدونیا شدم، دیگه دیدن فرزان تو این شرایط برعکس همیشه خوشحالم نمیکرد! دستی روی قبر فرشته کشیدم.
- تو از اون بالا شاهدی، که اگه...