نام اثر: هرشب، بینام
نویسندگان: حدیث پورحسن، ملیکا کاکو | @HADIS.HPF @Melica
ژانر: جنایی | روانشناختی | عاشقانه
@تاجِرِ غَم
خلاصه:
بعضی صداها از خاطره نمیگذرند.
بعضی آدمها، هرگز واقعاً گم نمیشوند…
هر شب ساعت نه، صدایی در تاریکی پخش میشود؛ صدایی که انگار فقط برای او ساخته شده است.
اما...
مرسده لبخندی محو و محترمانه زد، نگاهی به چهرهی بیحالت او انداخت و آرام گفت:
– روحش شاد…
رستمی پلکهایش را نیمه بست، گویی برای لحظهای میان گذشته و حال معلق مانده بود. بعد با لحنی که گرمایش هنوز لایههایی از اندوه در خود داشت، گفت:
– تصمیم گرفتم برای خودم یه کار و کاسبی راه بندازم؛ جایی مثل هتل...
پشت سرش قدم برداشتم. هنوز حالم خوب نبود، اما صدای قدمهای آرین جلوتر ازم، حس امنیت میداد. گاهی با سر برمیگشت تا مطمئن بشه هنوز دنبالش هستم.
کنار ماشین مشکی رنگش ایستاد و در صندلی شاگرد رو باز کرد. بیهیچ حرفی نشستم. خودش هم دور زد و پشت فرمان نشست.
تا مدتی فقط سکوت بود. صدای کولر ماشین و...
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
حدیثپورحسن
رمان جنایی و عاشقانه نابود کرد نابود شد
رمان درحال تایپ
رمان نابود کرد نابود شد
رمان نابود کرد نابود شد از حدیثپورحسن
رمان های آنلاین
رمان های حدیثپورحسن
به ویلا که رسیدیم در عرض شاید یک ساعت و نیم ونوس میرزا قاسمی درست کرد، این دختر آشپز فوقالعادهای بود.
بعد از شام وقتی کنار ساحل جلوی آتیش باهمدیگه نشسته بودیم بهش نگاه کردم.
زندگی ونوس با آرامش و خوشبختی جلو میرفت؛ درست برعکس زندگی من!
گاهی اوقات، بهش حسادت میکنم.
- چرا بهم زل زدی؟...