تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [ از ... به ... ]

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
محبوب من!
ما تا زنده ایم با هم شریکیم؛ در آفتاب،در ماه ها، در ستاره ها، رودخانه ها خلیج فارسمان، دریای مازندران گرامی، کوه دماوند، اکسیژن، نسیم ها...
این ها همه ملک مشاع ماست.

"محمد صالح علاء"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
چقدر می‌توانَم بیدار شوم و ببینم که پهلویم نیستی و زندگی‌ام یَخ کرده و منجمد است .
چقدر؟ تا کی؟ تا کجا؟


[ از نامه‌های فروغ به ابراهیم گلستان ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
‏غَرض رفتن است نه رسیدن .
زندگی کلافِ سردرگمی است ، به هیچ جا راه نمی‌برد ، اما نَباید ایستاد . با این که می‌دانیم نَخواهیم رسید ، نباید ایستاد . وقتی هم که مردیم ، مُردیم به درک .


‏[ از میان نامه‌های صمد بهرنگی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
راستی لذ*ت تنها بودن را چشیده‌ای، قدم زدنِ تنها، دراز کشیدنِ تنها توی آفتاب؟ چه لذ*تِ بزرگی است برای یک موجود عذاب کشیده، برای قلب و سر! منظورم را می‌فهمی! آیا تا به حال مسافت زیادی را تنها قدم زده‌ای؟ قابلیتِ لذ*ت بردن از آن دلالت بر مقدار زیادی فلاکتِ گذشته و نیز لذ*ت‌های گذشته دارد. وقتی پسربچه بودم خیلی تنها ماندم، اما آنها بیشتر به زورِ شرایط بود نه به انتخاب خودم امّا حالا، با شتاب به طرفِ تنهایی می‌روم، همان‌طور که رودخانه‌ها با شتاب به سویِ دریا سرازیر می‌شوند.

از نامه‌های کافکا به فلیسه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
نَسیمِ خنکی که موهایت را تکان می‌دهد صدای من است . بارها از تو می‌گذرد و تو او را نخواهی شناخت!

[ از میان نامه‌های نیما یوشیج به عالیه جهانگیر ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
از کجا شروع کنم؟ دلتنگی را به چه طریق می‌توان جمع کرد؟ من این راه را بلد نیستم .

‏[ از میان نامه‌های نیما یوشیج به لادبن ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
نمی‌دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم. چرا تحمل زندگی فامیلی را ندارم. من آن‌قدر به تنهایی خود عادت کرده‌ام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس می‌کنم.تا دور هستم دلم می‌خواهد نزدیک باشم و نزدیک که می‌شوم می‌بینم اصلاً استعدادش را ندارم.

‏- از میان نامه‌های فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
‏«از کجا شروع کنم؟ دلتنگی را به چه طریق می‌توان جمع کرد؟ من این راه را بلد نیستم.»‌

‏- از میان نامه‌های نیما یوشیج به لادبن.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
با وجودی که خیلی بی‌حوصله‌ام ولی در نامه نوشتن برای تو خیلی راحتم.

-از نامه‌های کیارستمی برای همسرش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,474
12,612
219
محبوبم! شما هم می‌روید. از افتتاح عالم تا امروز چه تعداد پرنده رفته‌اند و دیگر باز نگشته‌اند؟! دلِ من به دوری عادت دارد.

- محمدصالح علا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا