تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار آنا گاوالدا | شاعر فرانسوی

  • شروع کننده موضوع Kallinu
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 618
  • پاسخ ها 10
انجمن کافه نویسندگان

ما همیشه با عشق فریب می خوریم
زخمی می شویم
و گاهی غم بر وجودمان چیره می شود
اما باز هم عشق می ورزیم
و زمانی که با مرگ دست و پنجه نرم می کنیم
به گذشته نگاه می کنیم
و به خودمان می گوییم
من بارها زجر کشیدم
گاهی اشتباه کردم
اما همیشه عشق ورزیدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

تنها چیزی که باعث می‌شود
او را به طور کامل فراموش نکنم
این است که گاهی از خودم می‌پرسم
آیا او هم گاهی به من
فکر می‌کند ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

می‌خواهم مثل تو باشم
یعنی زندگی‌ام را بکنم
و دورادور دوستت داشته باشم
نمی‌خواهم عشقم به تو دست و پایم را ببندد
مگر چه چیزی را از دست می‌دهم ؟
یک مردِ بزدل را ؟
و چی به دست می‌آوردم ؟
لذ*تِ گهگاهْ در آغو*شِ تو بودن را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

دوست دارم با تو باشم
چون هیچ وقت از با تو بودن خسته نمی شوم
حتی وقتی با هم حرف نمی زنیم
حتی وقتی نوازشم نمی کنی
حتی وقتی در یک اتاق نیستیم
باز هم خسته نمی شوم
هرگز دلزده نمی شوم
فکر کنم به خاطر این است
که به تو اعتماد دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

گاهی باید رفت
و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت
مثل یاد
مثل خاطره
مثل لبخند
رفتنت ماندنی و باارزش می شود وقتی که باید بروی ، بروی
و ماندنت پوچ و بی فایده ست وقتی که نباید بمانی ، بمانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

ازکسانی که

همه چیز را محاسبه می کنند بترس

وهرگز

قلبت را در اختیار آنها نگذار

آنها حساب عشقی که

نثار تو می کنند را نیز دارند

و روزی آن را با تو تسویه میکنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا