شعر اشعار شهریار

[Blue berry]

عمر ما را مهلت امروز و فردایِ تو نیست !

من که یک امروز مهمان تواَم ، فردا چرا ؟!



? شهریار

 

[نازلــی]

افتاده جهانی همه مدهوشِ تو لیکن
افتاده تر از من نِه و مدهوشتر از من!

[شهریار]

 

[Blue berry]

عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت

برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی ...

 

[نازلــی]

چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه ..


| شهریار |

 

[نازلــی]

‌
خزان هم

با سرود برگ ریزان عالمی دارد....

? شهریار

 

[نازلــی]

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی ؛
کی بود ؟
کجارفت ؟!
چرا بود و چرا نیست :))?

#شهریار

 

[Noah]

سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد

علت کورى. یعقوب نبى معلوم است
شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد….

 

[Noah]

از من گذشت
ومن هم از اوبگذرم ولی
با چــون مــنی بہ غــــیر
محبت روا نبود

 

[Noah]

فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو می آوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز

 

[Noah]

آمدی جانمٖ به قــربانت صفا آورده ای
درد بی درمان قـلـبـم را دوا آورده ای
با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام
آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای