به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

هم اکنون عضو شوید!
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
6/7/22
ارسال ها
559
امتیاز واکنش
2,054
امتیاز
103
سن
17
محل سکونت
خیال دور_The MoOn PlAnEt
وضعیت پروفایل
Unavailable
مزخرف! آدم حرومزاده ادمیه که کمک میکنی بلند شه وقتی بلند شد میره و پشت سرشو نگاه نمیکنه! هیچوقت اینقد نمیخواستم یه نفر بدجور زمین بخوره، بدجور...
دیگه من نگم مشخصه که عصبیم؟!
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
22/1/24
ارسال ها
85
امتیاز واکنش
168
امتیاز
33
دیگه حتی ازت متنفرم نیستم
فقط دیگه هیچ حسی بهت ندارم
کی به دخترش همچین کلمه ایی رو نسبت میده دیگه طاقت ندارم
خیلی قلبم شکست خیلی درسته عادت کردم
همیشه اون کلمه رو میشنوم ولی هیچ وقت عادی نمیشه عین یک زخم کاری میمونه
من به اندازه کافی ضعیف هستم تو یکی بدترش نکن
محبت های نکردت رو عین خار تو قلبم فرو نکن:)
 
مدیر ارشد بخش ادبیات
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد بخش
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
کاریکلماتوریست‌
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
عضویت
7/4/21
ارسال ها
1,707
امتیاز واکنش
7,519
امتیاز
148
سن
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
مثل دیوونه‌ها و کاملا بی‌هدف ژاکتمو کشیدم سرم پریوش جلال همتی رو گذاشتم دارم جلوی آینه قر میدم و با خجستگی و خل بودن خاصی داد میزنم مهیننن تاججج/:
 
مترجم انجمن
مترجم انجمن
عضویت
7/2/22
ارسال ها
92
امتیاز واکنش
461
امتیاز
83
محل سکونت
Library :)
احساسم مثل وقتیه که دوستت رو موج با خودش ببره و تو سعی کنی ثابت کنی تقصیر عروس دریایی ایروکانجی بوده...
مثل وقتیه که پدرخوانده‌ت جلوی چشم خودش به دست یه آشنا از بین بره و نتونی برای بار آخر حتی بغلش کنی...
مثل وقتی که میخواستی احساساتت رو خاموش کنی و مدتی دور بندازی و حتی برای چیزی غصه نخوری ولی نمیشه...
مثل وقتی که دوست خیالی پشمالوی بزرگت رو برای همیشه بین صفحات دفترخاطراتت گم بکنی...
و بخوای گریه کنی اما چشمات اجازه ندن...
احساسات... چیزای عجیبی‌ان
توضیحشون... سخته!
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
من تمام این مدت نیاز داشتم توضیح بشنوم برای آرامش خاطرم برای این افکاری که بارها و بارها ذهنمو مشغول می‌کنه و یهو فلجم می‌کنه برای هر چه اتفاق افتاد ولی بی رحمانه تو چه کنم ترین شرایط ممکن منگنه م کردن و به هر راه در رویی فکر کردم دیدم بن بسته ... به خاطر تمام توضیحاتی که باید می‌شنیدم و نشنیدم عصبانی ام و خشمگین و هرگز نمی تونم فراموش کنم که تو این شرایط بد همزمان باید می جنگیدم هم برای زندگی هم برای پاک کردن خیلی چیز ها و وانمود به خیلی چیزها‌... برا همینه نمی تونم هیچ چیز رو ببخشم ...
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
دیگه نمیکشم دارم به سختی و لنگان لنگان ادامه میدم که برسم به ته این خط و این بار رو از رو دوشم بردارم پوف
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
22/1/24
ارسال ها
85
امتیاز واکنش
168
امتیاز
33
تو خر*اب کردن روزهام استادم
استاااااددد
سرم داره میترکه
روزهام تکرارین
شب ها هم خواب هام تکرارین
ترس از نشدن ترس از تلف کردن عمر
فکر وخیال های بیخودی
میگم مگه فایده هم داره این همه فکر کردن
چرا عملیش نمیکنی
چون فکرمیکنی وقت زیاده
وبعلاوه گشنمه زیادی اما از همه ی غذاها نفرت دارم پوف دانلود یه چی خوشمزهههه
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
تو این سال ها حداقل چهار بار آزمون استخدامی اومده و همه واکنش های من در این سال ها یکسان بوده بی پولی کشیدم بدبختی کشیدم همه چیز از دست دادم ولی انتخابم این سبک زندگی کارمندی نبوده و نخواهد بود ... چرا به علایقم احترام نمیذارن ... من هزینه نرفتن تو شغلی که دوس ندارم رو به شدت دادم آیا واقعا کافی نیست که به زور قهوه و ویتامین و صد قرص و زهرمار سرپام
+
نمیکشم دیگه حتی یه روز حتی یه ثانیه از این اجبار بیزارم...
 
ناظر رمان
ناظر رمان
عضویت
23/1/24
ارسال ها
32
امتیاز واکنش
41
امتیاز
18
احساس رضایت از بودن...برام فقط همین حالا ارزش داره
گذشته رفته و آینده نیومده
خیلی سپاسگزارم که می‌تونم باشم و از بودن لذ*ت ببرم.
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
2/2/24
ارسال ها
399
امتیاز واکنش
151
امتیاز
43
محل سکونت
کلکسیون بی نوایان خدا
مگر فرقی میکند؟ ناله های ما در ناحیه شنوایی آدم ها نیست.هر چقدر داد بزنیم سکوت محض است...
آهایییی!!!!!
کسی صدای ما رامیشنود؟!؟؟؟!؟!!؟؟!!!!!
....
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
22/1/24
ارسال ها
85
امتیاز واکنش
168
امتیاز
33
حسی درنالیدن نیست
هنوز به پایان این قصه ی کمدی اماتلخ نزدیک نشدم ونیمی از اون گذشته
از اون بدتر حتی یک دیالوگ تاثیرگذار نگفتم تا کسی تو خاطراتش ثبت کنه
شاید شخصیت خودم رو ثبت خاطراتشون کردم ولی این هدف من نبود
هدفم خونه ساختن کنارشون بود !
یک خونه گرم ونرم ،یک خونه پرازحاشیه ولی امن!
بهتره برم تو لاک تنهاییم بعد برگشتنم قول میدم همون دختر شادی بشم که بودم
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
کاش می تونستم بپذیرم که دیگه بیشتر از این نمی تونم نمیکشم و از این سرکشی با خودم دست برمیداشتم...

تمام استخونام درد میکنه درد مبهم و مزمن... اگه بگم درد دارم دروغ گفتم اگه بگم نه هم همینطور... هیچیم به خلق الله نمیخوره
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
اینکه سابقا برای بهتر شدن خودم تلاش میکردم الان در واکنش به رنج هایی که کشیدم آزارم میده این مقایسه خیالی داره منو از پا در میاره...
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
دلم میخاد همه ناراحتی و دلخوری های یه سال گذشتم کاملا از ذهن و ناخوداگاهم پاک شه‌، یه جوری که انگار تازه با آدمای زندگیم آشنا شدم و دارم می شناسمشون ...

خسته
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
چرا وسط کارم به ذهنم خطور کنه که این همونه و اذیت شم اولین باریه که تو عمرم خودمو با کسی مقایسه میکنم کی میشه که این احساس بی ارزشی که بهم دادن از ذهنم پاک میشه رها میشم ؟
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
یکی نیس بگه دختر مرض داری ادعا میکنی که الان توش گیری هرکاری میکنی نمیکشی؟

آخرین روز ایی هست که این ورژن مو دارم زندگی می کنم هیچ چیز از سال جدید به عقب برنمیگرده و این داره خوشحالم میکنه این انزوا و محدود کردن زندگیم به مجازی و این سبک زندگیم داره برا همیشه تموم میشه عمیقا خوشحالم
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
باز ریختم بهم لعنت به خاطرات ادم ...
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
4/1/22
ارسال ها
3,161
امتیاز واکنش
3,316
امتیاز
158
پر از تنش پر از تنهایی پر از بی میلی به ارتباط به آدم ها، پر از یادآوری اون روزا ...
 
بالا