- Jun
- 9,056
- 24,693
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
۱ انسانها بالاخره راهی پیدا میکنن که مردهها رو زنده کنن. اما اولین انسانی که برمیگردونن... تغییر کرده.
۲ شخصیت داستان دچار نفرینی شده و باید همیشه انگشتری بذاره و شیئی رو که اسمش صبح روی انگشتر معلوم میشه، پیدا کنه. یه روز اسم چیزی رو روی انگشتر میبینه که هنوز وجود نداره.
۳ به شهر جدیدی نقل مکان کردید. میگردید و یه خونهی متروک پیدا میکنید؛ داخلش دهها بچه زندانیان. اما ظاهرا خودشون میخوان برای همیشه گمشده و زندانی بمونن.
۴ دربارهی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید.
?• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° عقاید سمی
° علف هر*ز
° مخمصه
° جوجه و گربه
° کوزه
° چراغ نفتی
۲ شخصیت داستان دچار نفرینی شده و باید همیشه انگشتری بذاره و شیئی رو که اسمش صبح روی انگشتر معلوم میشه، پیدا کنه. یه روز اسم چیزی رو روی انگشتر میبینه که هنوز وجود نداره.
۳ به شهر جدیدی نقل مکان کردید. میگردید و یه خونهی متروک پیدا میکنید؛ داخلش دهها بچه زندانیان. اما ظاهرا خودشون میخوان برای همیشه گمشده و زندانی بمونن.
۴ دربارهی همین عکسی که بالای پست دادم بنویسید.
?• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° عقاید سمی
° علف هر*ز
° مخمصه
° جوجه و گربه
° کوزه
° چراغ نفتی
آخرین ویرایش توسط مدیر: