تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر بلند حیدری |شاعر عراقی

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
اشعار بلند حیدری / به دو زبان عربی و پارسی
فی أرضی/ الصمت مریر کالبغض/ و الفجر یجیء بلا و مض/ و اللیل یمرّ و لا یمضی ... و سئمنا الرّکض مع الأحکام/ کرهنا الناس/ فقدنا الإحساس/ مللنا/ مُتنا/ و إذ عشنا/ فلقطرة سکر فی جام/ تنسینا سود لیالینا (همان: 384)
ترجمه
در سرزمین من/
سکوت همچون نفرت تلخ است/
و سپیده‌دم بدون درخششی می‌آید/
و شب می‌گذرد و به اتمام نمی‌رسد./
و ما از پرواز با آرزوها خسته شدیم/
از مردم متنفر شدیم/
و احساسمان را از دست دادیم/
خسته شدیم/
و مُردیم/
و اگر زندگی کردیم/
به خاطر قطره‌ی مس*تی در جاممان بود./
که شب‌های سیاهمان را از خاطرمان می‌برد.
 
آخرین ویرایش:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
فالأرض هنا صمّاء کالصّخرة/ عمیاء کالصّخرة/ و میاه الجرف هنا مرة/ لا تلق مرساة/ لا تُنصب خَیمة/ سَنموت: و لن تَعبُر غیمة/ لتصیر حیاة فی زهرة / لا تَلق/ مرساة/ لا تبذر/ بذرة/ من یَدری قد نرحل قبل الفجر/ عن أرض صَماء کالصخرة (الحیدری، 1980: 375)
ترجمه:
زمین اینجا چون صخره سخت است و کور/
و آب‌های نهر در اینجا تلخ است/
لنگرگاهی در اینجا نمی‌بینی/
هیچ خیمه‌ای برپا نمی‌شود/
خواهیم مرد و ابری عبور نخواهد کرد/
تا زندگی در شکوفه‌اش تجلی یابد/
لنگرگاهی در اینجا نمی‌بینی/
دانه‌ای نکار/ چه کسی می‌داند؟/
شاید قبل از صبح کوچ کنیم/
از زمینی که چون صخره‌ی سخت است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
أعرف یا مدینتی/ کم من جراح ثرة ... مریرة/ تنزف تحت الأجنح الکسیرة/ لکنّنی أعرف یا مدینتی/ ماذا وراء بیتنا الکئیب/ ماذا وراء صمته الهریب/ أیّ غذ یلمع فی الدروب/ أعرف أن اعین الرجال فی مدینتی/ لا ترقد/ و أن ملء صوتهم/ مراجلا تتقد/ غدا إذا ما أنفجر (همان: 423).
ترجمه:
شهر من می‌دانم/
چه زخم‌های عمیق و تلخ/
در زیر بال‌های شکسته خون‌ریزی می‌کند ولی/
شهر من، من می‌دانم/
که آن سوی خانه‌ی اندوهگینمان چیست؟/
پشت سکوت ترسناک آن چیست؟/
کدامین فردا چون سراب می‌درخشد/
می‌دانم، چشمان مردان در شهرم نمی‌خوابد/
و سکوت سرشارشان/
دیگ‌هایی است که می‌جوشد/
که فرداها منفجر شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
بغداد/ کیف یکونک لمثک أن تصمت/ أن لا تسأل أین أنا من حلم/ طاف به الشهداء علی کلّ قراک/ و مروا عبر رؤاک ذبالة شمس/ مازالت تنتظر الفجر وراء الجرح/ المقروح/ وراء العفن القابع فی الزاد/ أن لا تسأل... أن تصمت... أن ... أن...؟ ...! (همان: 808)
ترجمه:
بغداد چطور می‎شود برای چونان تویی ساکت شود/
سؤالی نپرسد که من در کجای رؤیا سکنی گزیده‌ام/
آن رویا که در تک تک روستاهایت شهیدان به طواف می‌چرخند/
و از منظر تو از شعله‌ی خورشید می‌گذرند/
و همواره در انتظار سپیده‌دمان هستند در پشت آن زخم‌های تاول‌زده/
پشت آن عفونت سرفروبرده در توشه‌ی سفر/
اگر سؤالی نپرسی... که سکوت کنی... که ... که... ؟ ...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
کیف رضیت بهذا الخرس المدمی؟/ کیف رضیت بأن لا یسأل أبناءک/عن کل محبیک القتلی من أجلک/ عن کل المنفیین لأجلک فی غیر بلاد و بلاد/ عن کل الأرصفة الحبلی بخطاهم و دماهم/ ... بغداد/ هل شاهت أحلامک فانتحرت/ بین یدی جلاد/ هل جفت کل لیالیک فما عادت/ إلا أرضا بورا و جراد...؟ ...! (همان: 808)
ترجمه:
چطور به این گنگی کشنده رضایت دادی/
که فرزندانت نپرسند/
از هیچ‌یک آن عاشقان که برایت کشته شدند/
از هیچ‌یک از تبعیدی‌ها که در این کشور و آن کشور هستند/
از هیچ‌یک از آن پیاده‌روها که آبستن گام‌ها و خون‌های ایشان است/
... ای بغداد/
آیا آرزوهایت آن‌قدر کریه شده است که/
در میان دستان جلاد خودکشی کردی/
آیا همه شبانگاهانت آن‌قدر خشک و خشن شده‌اند که/
فقط تبدیل به سرزمینی لم یزرع و آفت‌زده شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
بغداد/ من قال بأن الموتی لیسوا أحیاء/ فی ذاکرة الأولاد و ذاکرة الأحفاد/ من قال بأن القتلی من أجلک/ ماتوا؟ ...! سیجیئون غداً/ و سنعرف فیهم کل شموع الأعیاد (الحیدری، 1992: 809)
ترجمه:
... بغداد/
که گفته مردگان (از برای تو) در خاطره‌ی کودکان و نوادگان زنده نیستند/
که گفته است کشته‌شدگان از برای تو/
مرده‌اند... فردا خواهند آمد/
و هر شمع عید را در ایشان خواهیم شناخت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
وطنی یا وطن الجلادین/ یا لیل «عراق» مسکین/ یا أنت العاق کالغصة/ فی حنجرتی/ کالدمعة فی عینی/ یا أنت القاتل و المقتول/ و أنت الجرح و السکین/ قل لی یا وطنی:/ کیف أذنت لنخاس
قذر/ أن یسحبنی ... من إذنی و یطوّف بی فی کل المدن/ عبدا معروضا للبیع/ بأبخس ما یطرح من ثمن...؟! (همان: 693)
ترجمه:
وطنم ای وطن جلادان/
ای شب بیچاره‌ی عراق/
ای آن که همچون بغض غصه‌ای در گلویم آویخته‌ای/
همچون اشکی که از چشمانم آویخته است/
ای تو که هم قاتلی هم مقتول/
ای تویی که هم زخمی و هم زخمه/
به من بگو ای وطنم/
چطور به برده‌فروش ناپاک اجازه دادی/
گوشم را بگیرد و بر زمین بکشاند/
مرا در همه‌ی شهرها بچرخاند/
مثل برده‌ای که برای فروش عرضه شده با کم‌ترین قیمت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
إلأنّی أکبرتک فی الظن/ أن لا أعرف فی وطنا/ لا یکبر إلا خارطة خجلی فی دفتر/ و حروفا سوداء تنذر بالقتل/ بالموت/ و إلا أن تنبح فی هذا المنبر/ أو تعنق فی ذاک المنبر/ لتعید علینا/ خطبة دجال أعور/ أو سطوة «حجاج» منکر (همان: 694)
ترجمه:
ای وطن بیچاره‌ام/
آیا به خاطر اینکه تو را در گمان خویش بزرگ ساختم/
که برای خود وطن نشناسم/
وطنی که فقط/
در طرح‌های شرمندگی در دفترم/
و حرف‌های سیاهی که هشدار کشتار/
و مرگ می‌دهد/
بزرگ می‌شود/
و هیچ نمی‌داند جز اینکه در این منبر بانگ برآورد/
و یا در آن منبر آواز دهد/
برایمان/
خطبه‌ی دجّال لنگ را/
یا خشم حجّاج کریه/
بازگرداندی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
یا ربَّ.../ لِمَ کانوا...؟/لِمَ کان للأرض تاریخ/ و أزمان/ و لم یؤبد هذ القید ما فیها/... و سودالجبهة الشماء خذلان/ کأن عاصفة لمست مرامیها/ و زمرجرت/ و قست/ وانهد سلطان/ لکنَّما الناس/ عادوا مثلما کانوا/ یشدُّ أرجلهم بالأرض ثعبان/ والأرض تنسج فی صمت مآسیها/ من کل ما فیها (الحیدری، 1980: 298)
ترجمه:
پروردگارا!/
چرا آن‌ها بودند/
چرا زمین تاریخ و زمان‌هایی داشت/
و این بند گذشته‌اش را جاودانه نمی‌کند/
سروران سرفراز/
ذلیل هستند/
گویی طوفان اطراف آن را دست کشید/
و او فریاد برآورد/
و سنگدل شد/
و حکومتی نگون‌سار شد/
... ولی مردم/
به همان سبکی که در گذشته بودند تبدیل شدند/
افعی پاهایشان را به زمین محکم کرده است/
و زمین در سکوت غم بارش/
هرچه را که درونش است به هم می‌بافد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
اللیل قد یمرُّ یا صدیقتی/ و لا یجیء الصبح/ و الأرض/ قد تخضرّ یا صدیقتی/ و لیس غیرالملح/ و نحن إذ نضحک یا صدیقتی/ نطفیء کلّ ساعة سیجارة فی الجرح/ لکننا لن نقلب الفنجان/ نبحث فی خطوطه القاتمة الألوان عن دربنا/ بین صحاری الملح/ عن موعدٍ للصبح (الحیدری، 1992: 507)
ترجمه:
دوست من گهگاه شب می‌گذرد/
و صبح نمی‌آید/
ای دوست من زمین گهگاه سرسبز می‌شود/
و چیزی جز نمک نیست/
و هنگامی که ما می‌خندیم/
ای دوست/
هر ساعت سیگاری را در زخم خاموش می‌کنیم/
ولی هرگز فنجان را وارونه نکردیم/
تا در خط‌های سیاه رنگ بگردیم از پی/
راهمان در میان صحراهای نمک/
و هنگامی سپیده‌دمان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا