تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

دلنوشته بگذار همه بدانند | اثر MahsaMHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع MHP
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 421
  • پاسخ ها 15

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
100509_71cb4073931bd6138e06f0c0a36ccda8.png

نام اثر: بگذار همه بدانند.
سرشناسه: MahsaMHP مهسا میر حسن پور 14
موضوع: دلنوشته
ژانر: عاشقانه،اجتماعی،تراژدی
تعداد پارت/صفحه: فعلی 16 دو صفحه
سال نشر: 1400
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
دیباچه:
بگذار همه بدانند، بگذار آن‌ها هم بفهمند... .
بگذار بدانند که مغزم و قلبم همه از کار افتاده‌اند!
من یک جسم بدون روح هستم.
بگذار بدانند که همه چیز را از من گرفته‌ای؟
بگذار بدانند ثانیه به ثانیه انجذاب من به حتف شعله‌ورتر می‌شود.
 
آخرین ویرایش:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,473
12,606
219
97079_b5a234a17e42ed7d32b6c920afa1b105.png

نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

همچنین شما می‌توانید پس از گذشت ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی دهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه
97080_ad05f9f7e9b0261da9d2dad1014c7c49.gif
کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
همه جا هستی… .
در ذهنم، درقلبم روبه‌روی من، جلو چشمانم!
هستی، همه‌جا هستی… .
با همان لبخندی که دلم را روز اول تکان داد، هستی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
ولی، چشمانم را باز می‌کنم و دستم در دستانت نیست!
سرت بر روی پاهایم نیست و دستم میان امواج موهایت حرکت نمی‌کند؟
خنده گزندهای هدیه به قاب عکس شکسته شده‌ات!
یادت هست هدیه تولدت قلبم را به تو هدیه کردم؟
یادت هست هدیه تولدم قلبم را خورد کردی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
بگذار همه بدادند، گناه من چیست؟
از کوچه پس کوچه دلم که می‌گذشتی و می‌خندیدی... .
کمی تأمل نکردی!
این دل برایت لرزیده باشد؟
تکان خورد و زلزله‌اش مغزم را زیر آوارگیر انداخت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
یادت می‌آید؟ گفتم روز‌های اول فقط قلبم بود... .
مثلا تو را می‌دیدم و مهر تایید را می‌زدم تا قلبم مثل دیوانه‌ها بی‌قرار بشود.
تا از جایش بیرون بیاید!
قلب بی‌قرارم آرام بگیر.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
تو یک تکه گوشت بی‌ارزش، وجودم را به آتش کشیدی!
حالا چه می‌گویی! چه مانده از یک انسان که همیشه دم از نبود عشق و احساست می‌زد؟
تو چه از وجود من می‌خواهی؟
صدای سیلی که قلب به منطق زد را می‌شنوم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
گویی از وقتی تو را دید شجاعتش چند برابر شده!
می‌کوبد، چنین می‌کوبد که می‌خواهد خودش را از کار بی‌اندازد.
آرام بگیر، آرام نگیری خودم را با خودت از بالای برج بی‌شعوری‌مان پایین پرت می‌کنم... .
تلخندی می‌زنم، صدای سیلی که منطق به قلبم زد صدای بیش‌تری داشت!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
به سمت عکس نحسش قدم برمی‌دارم.
قلب ترک خورده‌ام که چندی پیش خورد شده بود و تکه‌هایش را کنار هم چسباندم را از جایش بیرون می‌‎کشم... .
چه می‌خواهید بشنوید؟
پشیمانم و اشتباه کردم.
اگر این حرف را بزنم وهله بعد خودم را می‌زنم.
 
آخرین ویرایش:

MHP

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Feb
155
9
103
شیراز
وضعیت پروفایل
غرق در کلمات...
***
قلبم را رها می‌کنم، صدای خورد شدنش زیبا بود ولی نمی‌تواند به اندازه له کردنش لذ*ت بخش باشد!
قدم بعدی را بر روی تکه‌های خورد شده‌اش فرود می‌آورم.
من یک جسم بدون قلب،
فاقد از احساسات را می‌خواهم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا