تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

بیوگرافی محمد تقی بهار | شاعر برجسته ایرانی

Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
بهار شاعری غزل‌سرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن می‌سرود. در میان غزل‌های او نمونه‌هایی که بتوان آن‌ها را از حیث مضمون با سروده‌های غزل‌سرایان معروف مقایسه کرد اندک است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
هرچند از جنبه لفظی و فخامت و انسجام کلام بدان ایرادی نمی‌توان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیده‌است. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع‌آزمایی کرده و آثار ارزنده‌ای از خود به جا گذاشته‌است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
مقالهٔ لنین بزرگ

در ۱۳۲۴ خورشیدی، بهار در مجله پیام نو در مورد لنین و استالین می‌نویسد:

... باید دانست که ایجاد دولتی تازه و توسعهٔ آن به‌طوری‌که اصول دموکراسی کاملاً پیشرفت کند و حقوق و وظائف میلیون‌ها مردم توسعه یابد بالطبع بدون مبارزهٔ بیرحمانه و سخت صورت‌پذیر نیست. لنینیزم به ما تعلیم می‌دهد که هیچ‌یک از مسائلی که به منافع طبقاتی مربوط باشد در تاریخ جهان جز با اعمال زور و جز به وسیله جبر و عنف حل نگشته‌است…

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
... اصول بزرگ ایدئولوژی لنین و استالین که بر تساوی تمام نژادها و ملل و دوستی اقوام مبتنی است پایه و اساس سیاست لنین و استالین را تشکیل داده، ترقی عظیم فرهنگی ملت‌های جماهیر شوروی را تأمین نمود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
این ملل را دولت شوروی در امر بزرگ بنای جامعه نو سوسیالیستی شریک ساخت. همین اصول، بنیاد و پایه سازمان‌های اتحاد شوروی و فدراسیون سوسیالیستی شوروی بوده‌است… .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
ترانه و تصنیف

از تصنیف‌ها و ترانه‌های سرودهٔ بهار «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای شکسته‌دل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «سرود پهلوی»، «عروس گل»، «به اصفهان رو» و «مرغ سحر» را می‌توان نام برد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
شعر رنج و گنج
اثری زیبا از ملک الشعرای بهار


برو کار می کن مگو چیست کار
که سرمایهٔ جاوادانی است کار
نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان چون همی خواست خفت

که «میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من آن را ندانستم اندر کجاست
پژوهیدن و یافتن با شماست

شد مهر مه، کشتگه برکنید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

نمانید ناکنده جایی ز باغ
بگیرید از آن گنج هر جا سراغ»
پدر مرد و پوران به امید گنج
به کاویدن دشت بردند رنج
به گاوآهن و بیل کندند زود
هم اینجا، هم آنجا هر جا که بود
قضا را در آن سال از آن خوب شخم
ز هر تخم برخاست هفتاد تخم
نشد گنج پیدا ولی رنجشان
چنان چون پدر گفت شد گنجشان
هیچ نگذشت از ستم بر ما ز چنگیز مغول

کز رضا خان ستم کار ستم گستر گذشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
یکی دیگر از آثار مشهور او دماوندیه دوم است که ابیات آن را می‌خوانیم:

ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرن‌ها پس افکند

ای مشت زمین! بر آسمان شو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,174
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه !
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون را
زین سوخته جان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهان سخت بندی
بر بسته سپهر نیل پرفند
من بند دهانت بر گشایم
گر بگشایند بندم از بند
از آتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند
من این کنم و بود که آید
نزدیک تواین عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
ماننده ی دیو جسته از بنده
هررای تو افکند زلازل
از نور و کجور تا نهاوند
از برق تنوره ات بتابد
زالبرز اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعله ی کیفر خداوند

ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و ترفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
پادفره کفر کافری چند
زان گونه که بر مدینه عاد
بر سر شرر عدم پراکند
چونان که به شارسار پمپی
ولکان اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل زهم این نژاد و پیوند
بر کن زبن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم بر کند
زین بی خردان سفله بستان

داد دل مردم خرمند
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا