تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [جبران خلیل جبران]

  • شروع کننده موضوع مآهلی
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 353
  • پاسخ ها 21
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
عشق درخششی جادویی است
که از درون هسته سوزان روح می تابد
و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد
و توانمان می دهد تا زندگی را
در قالب رویایی شیرین و زیبا
بین دو بیداری درک کنیم

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
تنهايي را ترجيح بده به تن هايي که
روحشان با ديگريست
تنهايي تقدير من نيست
ترجيح من است

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
مُزد عاشقي
رنج است
اما اين رنج
روشني مي بخشد
از دلي عاشق
که مي شکند
موسيقي و ترانه مي تراود

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
اولين شاعر جهان
حتماً بسيار رنج برده است
آنگاه که تير و کمانش را کنار گذاشت
و کوشيد براي يارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشيد احساس کرده
توصيف کند
و کاملاً محتمل است که اين ياران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
اینک تو کجا هستی ای یار من
آیا به مانند نسیم شب زنده داری می‌کنی ؟
آیا ناله و فریاد دریاها را می‌شنوی ؟
و آیا به ضعف و خواری من می‌نگری ؟
و از شکیبایی‌ام آگاهی ؟

کجا هستی ای زندگی من
اینک تاریکی مرا در آغو*ش گرفت و اندوه بر من غلبه یافت
در هوا لبخند بزن تا زنده شوم

کجا هستی ای عشق من ؟
آه
چقدر عشق بزرگ است و من چقدر کوچک هستم

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
دو شعر کوتاه از جبران خلیل جبران

گاهی
تو حتی ل*ب به سخن نگشوده ای
و من به پایان آنچه خواهی گفت رسیده ام
==========
تو بیش از آنچه من قادر به گفتن باشم
به من گوش می دهی
تو ضمیر آگاه را می شنوی
تو با من به جاهایی می روی که
کلمات من قادر به بردن تو به آنجاها نیستند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
اگر توانسته باشم در قلب يک انسان
پنجره جديدي را به سوي او باز کرده باشم
زندگاني من پوچ نبوده است

زندگاني تنها چيزي است که اهميت دارد
نه شادماني و نه رنج و نه غم يا شادي

تنفر همانقدر خوب است که عشق
و دشمن همانقدر خوب است که دوست

براي خودت زندگي کن
زندگاني را به آن سان که خود مي خواهي زندگي کن
و از اين رهگذر است که تو
وفادارترين دوست انسان خواهي بود

من هر روز تغيير مي کنم
و در هشتاد سالگي هم ، همچنان تجربه مي آموزم و تغيير مي کنم
کارهايي را که به انجام رسانده ام
ديگر به من ربطي ندارد ، ديگر گذ شته است
من براي زندگي هنوز نقدينه هاي بسياري در اختيار دارم

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
سکوت را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي با تو سخن خواهم گفت

تيره بختي را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي چشم‌هاي تو را خواهم سرود

مرگ را مي‌پذيرم
اگر بدانم
روزي تو خواهي فهميد
که دوستت دارم

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
براي خاطر عشق به من بگو‌
آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه مي‌کشد
نيرويم را مي‌بلعد
و اراده‌ام را زايل مي‌کند ؟

خطاست اگر بينديشيم عشق
حاصل مصاحبت دراز مدت و باهم بودني مجدانه است

عشق ثمره‌ي خويشاوندي روحي است
و اگر اين خويشاوندي در لحظه‌اي تحقق نيابد
در طول ساليان و حتي نسل‌ها نيز
تحقق نخواهد يافت

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
اي عشق که دستان خداييت
بر خواهش‌هاي من لگام زده
و گرسنگي و تشنگيم را
تا وقار و افتخار بالا برده

مگذار توان و استقامتم
از ناني تناول کند
و يا از شرابي بنوشد
که خويشتن ناتوانم را
وسوسه مي‌کند

بگذار گرسنه‌ي گرسنه بمانم
بگذار از تشنگي بسوزم
بگذار بميرم و هلاک شوم
پيش از آنکه دستي برآورم
و از پياله‌اي بنوشم
که تو آن را پر نکرده‌اي
يا از ظرفي بخورم
که تو آن را متبرک نساخته‌اي

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا